معاد شناسی
تبیین مسیر قیامت انسان در مسیر سفر آخرتش منازل و مراحل متعدد را طی می کند که در اینجا به اختصار درباره آن منازل توضیحاتی ارائه می شود: [1] . نهج البلاغه، خطبه 221. [2] . همو، خطبه 158. [3] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 20، نشر مؤسسه ی در راه حق، قم 1365 ش. [4] . امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی(تبیان دفتر 30)، ص 171، نشر مؤسسه نشر آثار امام (ره)، 1378 ش. [5] . علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، صفحه ی 100، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش. [6] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 43، نشر پیشین. [7] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 46، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1377 ش. [8] . سوره زمر، آیه ی 68. [9] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 67، نشر پیشین. [10] . همو، ص 75. [11] . سوره ی جاثیه، آیه ی 28. [12] . سوره ی الحاقه، آیه ی 19، 25، 26. [13] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 105، نشر پیشین. [14] . قمی، شیخ عباس، منازل الآخره، ص 118، نشر پیشین، امام خمینی، چهل حدیث، ص 98 نشر مؤسسه آثار امام سال 1378 ش، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 13، ص 119، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش. [15] . جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، (معاد در قرآن، ج 5)، ص 214، نشر مرکز اسراء قم، 1381 ش، مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 8، ص 67، نشر داراحیاء التراث العربیّه، بیروت 1403 ق، نور الثقلین، ج 4، ص 402، نشر المطبعه العلمیه، قم بی تا. [16] . جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 5، نشر پیشین. [17] . عبد علی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 413، نشر المطبعه العلیمه، قم بی تا. [18] . ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 17، ج 23، ص 23، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش. |
علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی |
موقفهای قیامت وحساب
قرآن کریم در مورد طولانی بودن روز قیامت دو تعبیر متفاوت دارد:
1. یک جا آن را معادل پنجاه هزار سال دانسته و فرموده است:
«تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ».[1]
ـ فرشتگان و روح در روزی که برابر با پنجاههزار سال است به سوی خدا بالا میروند.
از سیاق آیات برمیآید که مقصود از اینروز، روز قیامت است، و مراد این است که آن روز به مقیاس سالهای دنیا برابر پنجاههزار سال خواهد بود، و منظور از عروج فرشتگان به سوی خداوند این است که در آن روز نظام دنیا به هم خورده و اسباب و وسایط تدبیر جهان برچیده میشوند، و فرشتگان ـ که از وسایط تدبیر الهی هستند ـ به جانب عرش الهی باز میگردند، چنانکه میفرمایند:
«وَ تَرَى الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ».[2]
ـ «روح»، از موجودات عالم بالاتر و غیر از فرشتگان است، چنانکه میفرماید:
«یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ».[3]
و آن غیر از جبرئیل است، زیرا قرآن جبرئیل را «روح الأمین»[4] و «روح القدس»[5] نامیده است نه روح به طور مطلق: بدیهی است که مقید با مطلق متفاوت است.[6]
2. در جای دیگر آن را برابر با یکهزار سال دانسته و فرموده است:
«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ».[7]
ـ خداوند امر آفرینش را از آسمان (مقام ربوبی) به سوی زمین تدبیر میکند، آنگاه موجودات در روزی که برابر با هزار سال دنیوی است به سوی او باز میگردند.
گروهی از مفسران در وجه جمع میان این دو زمان متفاوت، گفتهاند: در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که توقف بندگان در هر یک برابر، با هزارسال دنیوی است.[8]
برخی از روایات نیز این نظریه را تأکیده میکند، چنانکه محدث کلینی(ره) در روضه کافی، و شیخ طوسی(ره) در امالی از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کردهاند که فرمود: «قبل از آن که به حساب شما رسیدگی شود، خودتان به حساب خود برسید، زیرا در قیامت پنجاه موقف است که مدت هر یک، برابر با هزار سال دنیوی است.» آنگاه آیه دوم را تلاوت کرد.[9]
نیز امام علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردی که آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقضآمیز پنداشته بود ـ چرا که در برخی از آیات آمده است که در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمیشود، و در آیات دیگر آمده است که آنان با یکدیگر سخن میگویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقفهای مختلف قیامت است.»[10]
یادآوری این نکته لازم است که از برخی روایات برمیآید که طولانی بودن روز قیامت و مواقف آن به وضعیت عقیده و عمل انسانها بستگی دارد. و به همین دلیل، بر مؤمنان و پارسایان بسیار زودگذر خواهد بود. ابوسعید خدری میگوید: در حضور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از طولانی بودن روز قیامت اظهار شگفتی و نگرانی شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «به پروردگارم سوگند، روز قیامت برای مؤمنان از خواندن یک نماز واجب نیز آسانتر خواهد بود».[11]
حساب اعمال
قرآن کریم در آیات متعدد قیامت را «یوم الحساب» نامیده است.[12] «واژه حساب» در لغت عبارت است از بررسی و جمع اعداد و مقادیر و تعیین حاصل آنها. بنابراین، از آن جا که مکلفان در قیامت حاصل جمع میان اعمال خوب و بد خود را مییابند، روز قیامت، روز حساب نامیده شده است.[13]
بنابراین، غرض از رسیدگی به اعمال مکلفان این نیست که خداوند بر مقدار اعمال نیک و بد آنان آگاه گردیده، آنگاه به آنها پاداش و کیفر مناسب میدهد، زیرا او دانای مطلق بوده و بر همه چیز آگاه است ـ بلکه، همانگونه که بیان گردید ـ مقصود این است که مکلفان با مشاهده اعمال خوب و بد خود، به حساب خویش آگاه شده و بر رحمت و عدل الهی در مقام کیفر و پاداش کاملاً واقف میگردند.
از اینرو، قرآن کریم در عین این که خداوند را حسابرس اعمال بندگان دانسته و میفرماید:
«إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ».[14] در جای دیگر، خود انسانها را حسابرس اعمال خود معرفی نموده و میفرماید: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً».[15]
ـ نامه عمل خود را بخوان، امروز کافی است که خود به حساب خویش برسی.
بر این پایه، علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «روز قیامت اعمال بندگان در برابر دیدگان آنان نمایان میگردد، «أعْمَالُ العِبَادِ فِی عَاجِلِهِم، نَصْبُ أعْیُنهِم فی آجِلِهِم».[16]
از اینجا، میتوان به راز «سریع الحساب» بودن خداوند که در آیات قرآن آمده است پی برد، و نیز دانست که چگونه خداوند در روز قیامت حساب همه مکلفان را یکجا بررسی میکند، چنانکه وقتی از علی ـ علیه السلام ـ در این باره سؤال شد، فرمود: همانگونه که یک جا به آنان روزی میدهد، حساب آنان را نیز یکجا رسیدگی مینماید: سُئِلَ ـ علیه السلام ـ کَیْفَ یُحَاسِبُ اللهَ الخَلْقَ عَلَی کَثْرَتِهِم؟ فَقَالَ ـ علیه السلام ـ : کَما یرزُقُهم علی کَثرتهم.[17]
و نیز فرمود: «إنَّهُ یُحَاسِبُ الخَلقَ دَفْعَهً، کَمَا یَرْزِقُهم دَفْعَهً».[18]
شیخ مفید(ره) درباره حقیقت حساب در قیامت گفته است:
«حساب عبارت است از مقابله و مقایسه میان اعمال و جزای آنها، و آگاه شدن انسان بر لغزشهایی که از او سر زده، و سرزنش او بر گناهان، و ستایش او بر نیکیها، و رفتار با او به گونهای که سزاوار آن است.»[19]
نیز محقق لاهیجی(ره) نیز در اینباره گفته است: «حساب عبارت از آن است که نامههای اعمال را به نظر مکلفان رسانده و به دست آنان میدهند تا خود بر اعمال خویش آگاه شوند و حجت خدای بر آنان تمام شود».[20]
درباره چگونگی رسیدگی به حساب بندگان در قیامت در احادیث وارده از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مطالب فراوانی است که حاصل آنها را شیخ صدوق(ره) در رساله عقاید خود، چنین یادآور شده است: «اعتقاد ما در مورد حساب این است که آن حق است و حساب پیامبران و امامان را خداوند خود رسیدگی میکند، آنگاه هر پیامبری به حساب جانشینان خود میرسد، و آنان به حساب امتها رسیدگی مینمایند».[21]
سنجش اعمال
در برخی از آیات قرآن راجع به سنجش اعمال و سنگینی و سبکی ترازوهای اعمال در قیامت سخن گفته شده است: چنانکه میفرماید:
«الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ».[22]
ـ سنجش اعمال در روز قیامت حق است، آنان که ترازوهایشان سنگین باشد، رستگارند، و آنان که ترازوهایشان سبک باشد، به خاطر این که آیات ما را انکار میکردند، زیانکارند».[23]
و نیز میفرماید:
«وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً».[24]
ـ در روز قیامت ترازوهای عدالت را برقرار میکنیم، پس به هیچ انسانی کوچکترین ستمی نمیشود.
درباره این که مقصود از وزن کردن اعمال چیست، و اینکه اعمال چگونه وزن میشوند، اقوال مختلفی مطرح گردیده است:
1. بسیاری از مفسران و متکلمان لفظ «میزان» را به همان شکل معروف از ترازو تفسیر کردهاند و در چگونگی توزین یکی از دو نظریه زیر را پذیرفتهاند:
الف. اعمال نیک به صورتهای زیبا، و اعمال بد به صورتهای زشت، تحقق یافته، آنگاه وزن میشوند.
ب. پروندهها و نامههای اعمال نیک و بد وزن میشوند.
2. برخی گفتهاند: مقصود از «میزان» عدل است؛ یعنی، خداوند براساس عدالت به افعال بندگان جزا میدهد. این قول از مجاهد، ضحاک و اعمش نقل شده است، و بسیاری از متأخران نیز آن را پذیرفته، و در توجیه آن گفتهاند: اطلاق لفظ «وزن» بر معنای عدل و برابری جایز است، چنانکه گفته میشود: این سخن هم وزن آن سخن است، یعنی معادل و مساوی با آن است، هر چند توازن و سنجش حقیقی در کار نیست. از سوی دیگر، چون عدل در داد و ستد با پیمانه و وزن کردن انجام میگیرد، به این جهت برای بیان عدل در مقام جزا، از کلمه وزن و میزان استفاده شده است.[25] علامه طبرسی(ره) در مجمع البیان نیز این وجه را برگزیده است.[26]
3. مقصود از وزن و سنگینی و سبکی آن، ارزشمندی اعمال و یا بیارزش بودن آنها از نظر ثواب و پاداش است. از طرفداران این نظریه شیخ مفید(ره) است، نامبرده پس از نقد نظریه نخست گفته است: مقصود از وزن و میزان اعمال این است که اعمالی که ارزشمند بوده و شایسته پاداش بسیار میباشند سنگین، و اعمالی که بیارزش بوده و شایسته پاداش نمیباشند سبک خواهند بود، آنگاه در تأیید این نظریه گفته است: هر گاه در زبان عرب گفته میشود: «کلام فلانٍ عندی أوزن من کلام فلانٍ» مقصود این است که قدر و ارزش کلام او بیشتر است، و قرآن نیز به لغت عربی و با توجه به حقیقت و مجاز آن نازل گردیده است، و نه الفاظ و معانی عامیانه و سطحی.[27]
4. علامه طباطبایی(ره) در اینباره بیان جامعی دارد که حاصل آن چنین است:
الف.آنچه از آیات مربوط به وزن و میزان اعمال به دست میآید این است که اعمال نیک موجب سنگینی میزان، و اعمال بد موجب سبکی آن میگردد، نه اینکه هر یک از آن دو دارای سنگینی است، ولی یکی از آن دو سنگینوزنتر است.
ب. وسیله توزین و سنجش اعمال، حقِ در اعمال است. مثلاً نماز یک مصداق تام و کامل دارد که نمازهای بندگان با آن سنجیده میشود، هر چه با آن انطباق داشته باشد، سنگینتر خواهند بود. همچنین در مورد روزه، زکات و سایر اعمال نیک، چنانکه از آیه کریمه ـ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ[28] ـ به دست میآید که تقوا دارای مراتب است، و یکی از مراتب آن حقِ تقوا و کاملترین آن میباشد.
ممکن است مقصود از قضای به حق در آیه کریمه ـ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ [29]ـ نیز همین معنا باشد. و منظور از کتاب مذکور در این آیه که بر پایه آن حکم میشود، همان است که در آیه دیگر آمده است:
«هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ».[30]
ـ این است کتاب ما علیه شما حق سخن میگوید.
ج. علت این که کلمه میزان به صورت جمع (موازین) ذکر گردیده، این است که برای هر کس میزانهای متعدد خواهد بود، و آن عبارت است حق در اعمال مختلف، مانند: حق در نماز، حق در روزه، حق در زکات، حق در حج، و غیره.[31]
یکی از مؤیدهای این نظریه علاوه بر اینکه از مجموع آیات به دست میآید این است که در روایات «موازین القسط» به پیامبران و اوصیای آنان ـ علیهم السلام ـ تفسیر شده است.[32]
بدیهی است اعمال پیامبران و اوصیای آنان نمونههای کامل اعمال میباشند، و وزن و ارزش اعمال دیگران با مقایسه با ن: 1987 م آنها به دست میآید، همانگونه که علی ـ علیه السلام ـ نیز به عنوان «میزان الاعمال» وصف گردیده است.[33]
[1] . معارج/ 4.
[2] . زمر/ 75.
[3] . نحل/ 2.
[4] . شعراء/ 194.
[5] . نحل/ 103.
[6] . المیزان، ج 20، ص 8.
[7] . سجده/ 5.
[8] . همان، ج 17، ص 248.
[9] . بحار الانوار، ج 7، باب 6، روایت 3.
[10] . توحید صدوق، باب 36، روایت 5، ص 260.
[11]. بحار الانوار، ج 7، باب 6، روایت 3.
[12] . سوره ابراهیم/ 41، غافر/ 27.
[13] . حکیم سبزواری، اسرار الحکم، ص 361.
[14] . غاشیه/ 26ـ25.
[15] . اسراء/ 14.
[16] . نهج البلاغه، حکمت شماره 6.
[17] . نهج البلاغه، حکمت شماره 300.
[18] . مجمع البیان، ج 1، ص 298.
[19] . تصحیح الاعتقاد، ص 93.
[20] . گوهر مراد، ص 655.
[21] . الاعتقاد فی دین الامامیه، ص 50 ـ درباره حساب اعمال در قیامت، مطالب بسیاری در آیات و روایات مطرح گردیده است، به تفسیر منشور جاوید، ج 9، ص 308ـ280 رجوع شود.
[22] . اعراف/ 9ـ8.
[23] . به همین مضمون است آیات: 103102 سوره مؤمنون، و آیه شش سوره قارعه.
[24] . انبیاء/ 47.
[25] . گوهر مراد، ص 656.
[26] . مجمع البیان،ج 2، ص 399.
[27] . تصحیح الاعتقاد، ص 93ـ94.
[28] . آل عمران، 102.
[29] . زمر/ 69.
[30] . جاثیه/ 29.
[31] . المیزان، ج 8، ص 12ـ10.
[32] . بحار الانوار، ج 7، باب 10، روایت 6.
[33] . السلام علی یعسوب الأیمان و میزان الأعمال. (زیارت مخصوص امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ)
"و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الا من شاء الله..."
ظاهر آنچه در کلام خدای تعالی در معنای نفخ صور آمده این است که این نفخه دو بار صورت میگیرد، یک بار برای اینکه همه جانداران با هم بمیرند، و یک بار هم برای اینکه همه مردگان زنده شوند.و این معنا از روایات وارده از ائمه اهل بیت (ع)، و بعضی از روایات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) برمیآید، هر چند که بعضی دیگر از روایات اهل سنت خالی از ابهام نیست و همین جهت باعث شده که بعضی (1) از علمای اهل سنت، این نظریه را اختیار کنند که: نفخه صور در سه نوبت صورت میگیرد: اول برای میراندن.دوم برای زنده کردن و بعث.و سوم برای فزع و صعقه.و بعضی (2)
دیگر بگویند که: "چهار نفخه است"و لیکن اثبات این معنا از ظواهر آیات بسیار مشکل است .
و شاید همین انحصار نفخ صور در دو نفخه"اماته"و"احیا"، باعث شده که کلمه "صعق"را در نفخه اول به مردن خلایق تفسیر کنند، با اینکه معروف از معنای این کلمه غش کردن است.صاحب صحاح میگوید: وقتی گفته میشود: "صعق الرجل صعقا و تصعقا"
معنایش این است که غش کرد و"اصعقه غیره"، یعنی دیگری او را به غش درآورد آنگاه میگوید : "صعقه"در آیه"فصعق من فی السموات و الأرض"به معنای مردن است (3).
و جمله"الا من شاء الله"استثنایی است از اهل آسمانها و زمین.و اما اینکه این استثناء شدگان چه کسانی هستند، بعضی (4) گفتهاند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیلند، که پیشوایان فرشتگانند، چون این نامبردگان در هنگام نفخ صور نمیمیرند، بلکه بعد از آن میمیرند.
بعضی (5) دیگر گفتهاند: آن چهار نفر با حاملان عرشند.بعضی (6) هم گفتهاند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالک و زبانیهاند.بعضی (7) دیگر ـ که سخنشان از همه سخنان سخیفتر و بیپایهتر است ـ گفتهاند: منظور از جمله "من شاء الله"، خود خدای سبحان است.
و خواننده عزیز توجه دارد که هیچ یک از این اقوال به دلیلی از لفظ آیات که بتوان بدان استناد جست مستند نیستند.
بله اگر برای خدا خلقی تصور شود که در ورای آسمانها و زمین بوده باشند، آن وقت ممکن است بگوییم استثنای مزبور به طور منقطع آنان را استثنا کرده.
و یا بگوییم مرگ عبارت است از جدایی روح از جسد، و این تنها در جانداران دارای جسد تصور دارد، و اما ارواح نمیمیرند، و منظور از استثنا ایشانند، و در این صورت استثنای مزبور منقطع نیست، بلکه متصل است، چون ارواح هم در بین"من فی السموات و الأرض" هستند.مؤید این وجه بعضی از روایاتی است که از ائمه اهل بیت (ع) رسیده.
مانند آن روایتی که در ذیل آیه شریفه"لمن الملک الیوم" (8) وارد شده که فرمودهاند:
جوابی که در آیه آمده، یعنی جمله"لله الواحد القهار" (9) ، کلام ارواح انبیاء (ع) است، و روایاتی دیگر که این معنا را تایید میکند.
"ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون" ـ ضمیر در"فیه"به کلمه"صور"بر میگردد.و کلمه "أخری"صفت برای موصوفی است که حذف شده و تقدیرش"و نفخ فیه نفخة اخری"است.و کلمه"قیام "جمع"قائم"است.و کلمه"ینظرون"به معنای "ینتظرون ـ منتظرند"و یا به معنای معروف خود کلمه است که همان نظر کردن باشد.
و معنای آیه این است که: در صور نفخه دیگری دمیده میشود که ناگهان همه از قبرها برمیخیزند و منتظر میایستند تا چه دستوری برسد، و یا چه رفتاری با ایشان میشود.و یا معنایش این است: برمیخیزند و مبهوت و متحیر نگاه میکنند.
و اینکه در این آیه آمده که بعد از نفخه دوم برمیخیزند و نظر میکنند، منافاتی با مضمون آیه"و نفخ فی الصور فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون" (10) و آیه"یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا" (11) و آیه"و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الأرض" (12) ندارد، برای اینکه فزعشان و دویدنشان به سوی عرصه محشر، و آمدن آنان فوج فوج بدانجا، مانند بپا خاستن و نظر کردنشان حوادثی نزدیک بهمند، و چنان نیست که با هم منافات داشته باشند.
پینوشتها:
1) تفسیر فخر رازی، ج 27، ص .18
2) روح المعانی، ج 24، ص .29
3) صحاح اللغة، ماده"صعق".
5 و 5 و 6 و 7) روح المعانی، ج 24، ص .28
8) امروز ملک از آن کیست.سوره مؤمن، آیه .16
9) ملک امروز همهاش از خدای واحد قهار است.سوره مؤمن، آیه .16
10) و در صور دمیده میشود که ناگهان از گورهای خود به سوی پروردگارشان میشتابند.سوره یس، آیه .51
11) روزی که در صور دمیده میشود فوج فوج میآیید.سوره نباء، آیه .18
12) روزی که در صور دمیده میشود همه آنان که در آسمانها و آنان که در زمینند به فزع در میآیند.سوره نمل، آیه .87
ترجمه المیزان، ج 17،(علامه طباطبایی)