معاد شناسی
روزی که صور دمیده میشود
"و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض من شاء الله وکل اتوه داخرین""نفخ صور - دمیدن در بوق" کنایه است از اعلام به جمعیت انبوهی چون لشکر، مطلبی را که باید همگی عملی کنند، مثل اینکه همگی در فلان روز و فلان ساعتحاضرمقصود از نفخ در صور در آیه: "و یوم ینفح فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض..."کدام نفخه است؟باشند و یا حرکت کنند و یا امثال این، و کلمه"فزع"بطوری که راغب گفته به معنای آنگرفتگی و نفرتی است که از منظرهای نفرت آور به انسان دست میدهد و فزع هم از همانجنس جزع است (1) و کلمه"دخور"به معنای کوچکی و خواری است.
بعضی (2) گفتهاند: مراد از این نفخ صور، نفخه دومی است که با آن، روح به کالبدهادمیده میشود، و همه برای فصل قضاء مبعوث میگردند، مؤید این، جمله ذیل آیه است کهمیفرماید: "و کل اتوه داخرین"یعنی همگی با ذلت و خواری بدانجا میآیند، چون مراد از"اتوه - میآیند آن را"حضورشان نزد خدای سبحان است و نیز مؤید دیگر آن استثنای"منشاء الله - هر کس را که خدا بخواهد"، از حکم فزع است، که بعد از آن جمله"و هم من فزعیومئذ امنون"، را در باره نیکوکاران آورده و همین خود دلالت میکند بر اینکه فزع مذکور همانفزع در نفخه دوم است.
بعضی (3) دیگر گفتهاند: مراد از آن، نفخه اول است که با آن همه زندگان میمیرند، به دلیل اینکه در جای دیگر فرمود، "و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارضالا من شاء الله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون" (4) چون" صعقه"، در این آیه همان فزعدر آن آیه است، که در هر دو آیه، نتیجه نفخه اولی گرفته شده و بنا بر این، مراد از جمله" کلاتوه داخرین"رجوعشان به سوی خدا به سبب مردن میباشد.
و بعید نیست که مراد نفخ در صور، در این صورت مطلق نفخ باشد، چه آن نفخی کهبا آن میمیرند و یا آن نفخی که با آن زنده میشوند، برای اینکه، نفخه هر چه باشد ازمختصات قیامت است و اینکه بعضی در فزع و بعضی در ایمنی هستند و نیز کوهها به راهمیافتند، همه از خواص نفخه اول باشد و اینکه مردم با خواری نزد خدا میشوند، از خواصنفخه دوم باشد، که بنا بر این احتمال، اشکالی که چه بسا ممکن استبر هر دو وجه سابقبشود دفع میگردد.
خدای تعالی از حکم فزع عمومی که شامل همه موجودات آسمانها و زمین استجمعی از بندگان خود را استثناء کرده و به زودی گفتاری پیرامون این استثناء خواهد آمد، آنجا که در باره جمله"و هم من فزع یومئذ امنون"بحثخواهیم کرد.
و ظاهرا مراد از جمله"و کل اتوه داخرین"رجوع تمامی موجودات عاقل در آسمانها وزمین است، حتی آنهایی که از حکم فزع استثناء شدهاند(چه آنها و چه اینها)همه نزدپروردگار متعال حاضر میشوند و آیه شریفه"فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصین" همبا این گفتار ما منافات ندارد و نمیخواهد غیر این را بگوید، چون مراد از حضور در آن، مطلقحضور و رجوع به خدا نیست، بلکه مراد از آن حضور در موقف حساب و سؤال است، ممکناست همه به سوی خدا برگردند و حتی استثناء شدگان نیز برگردند و نیز بندگان مخلص خدابرگردند، و لیکن بندگان مخلص در موطن جمع حاضر نشوند، نه اینکه بعث و رجوع نداشتهباشند، پس آیات قیامت نص صریحند بر اینکه بعثشامل همه خلائق میشود و احدی از آنمستثنا نیست.
و اگر دخور و ذلت را به اولیای خدای تعالی هم نسبت داده، منافاتی با عزت آنان نزدخدا ندارد، چون عزت و غنای بنده نزد خدا ذلت و فقر او است در نزد خودش، بله ذلتدشمنان خدا در قبال عزت کاذبهای که برای خود قائل بودند، ذلت واقعی و خواری حقیقیاست.
پینوشتها:
(1)مفردات راغب، ماده"فزع".
(2)روح المعانی، ج 20، ص 30.
(3)روح المعانی، ج 20، ص 31.
(4)در صور دمیده میشود، پس میمیرند همه کسانی که در آسمانها و زمینند، مگر آن کس کهخدا بخواهد، پس آنگاه باری دیگر در آن دمیده میشود، که ناگهان همه به حال ایستاده، زنده میشوند، که دارند تماشا میکنند.سوره زمر، آیه 68.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 15، (علامه طباطبایی)
شهود و گواهان در قیامت
در قیامت علاوه بر این که خداوند شاهد بر تمام اعمال ماست، گواهانی نیز بر اعمال ما گواهی میدهند، دست و پای ما و حتی پوست تن ما، زمینی که بر آن زندگی میکنیم و غیر آنها، همه شاهد و گواه اعمال ما هستند. «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون» امروز (روز قیامت) بر دهانشان مهر مینهیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان به کارهایی که انجام میدادند (نیز) شهادت میدهند» . (1)
«و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء، آنها به پوستهای تن خود میگویند:چرا بر ضد ما گواهی دادید؟در جواب خواهند گفت:همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را گویا ساخته (و این ماموریت افشاگری را به ما بخشیده است!» . (2)
«یومئذ تحدث اخبارها×بان ربک اوحی لها، در آن روز زمین خبرهایش را بازگو میکند!چرا که پروردگارت به آن وحی کرده است (که این ماموریت را انجام دهد) » . (3)
پینوشتها:
1- سوره یس، آیه 65.
2- سوره فصلت، آیه 2.
3- سوره زلزلة، آیات 4 و 5.
کتاب اعتقاد ما(آیت الله مکارم شیرازی)
گواهان قیامت
رستاخیز دادگاه عظیمی است که همه بدون استثناء در برابر آن حاضر و محاکمه میشوند، ولی همانطور که گفتهایم اساسا الفاظ ما از روز نخست برای زندگی روزانه ما «ابداع» شده است لذا به محض اینکه از دایره زندگی روز مره گام بیرون بگذاریم، حرف زدن برای ما جدا مشکل میشود، چون الفاظی برای بیان مفاهیمی که با آن سرو کار پیدا میکنیم نمییابیم!
مخصوصا در مورد زندگی در جهان دیگر، جهانی که همه چیز آن تقریبا با این جهان متفاوت است، جهانی که در سطحی بسیار بالاتر از این جهان، و زندگی ملالت بارش، قرار دارد.
درست به این میماند که دو بچه دو قلو هنگامی که در شکم مادر هستند فرضا برای درد دل با یکدیگر و رفع نیازمندیهای خود الفاظی وضع کننده بدیهی است هنگامی که متولد میشوند و انواع منظرهها، صحنهها، موجودات، پدیدهها، و افراد و اشخاص را میبینند درست مانند دو نفر گنگ ناچارند با حرکت دست و چشم و سر مقاصد خود را به یکدیگر تفهیم کنند، زیرا لغت نامه دوران جنین آنها شاید بیش از ده لغت نداشته باشد، در حالی که جهان وسیع کنونی نیاز به دهها هزار لغت دارد تا بتوان مطالبمربوط به آن را بازگو کرد!
وسعت عالم بعد از مرگ، نسبت به این جهانی که در آن زندگی میکنیم، همانند وسعت این جهان است نسبت به عالم جنین، و به این ترتیب جای تعجب نیست که الفاظ و کلماتی که در این جهان با آن سخن میگوئیم نتواند ترسیم کاملی از چهره زندگی در جهان دیگر کند، و ما در بیان آن همه شکوه و عظمت و تنوع نعمتها و تکامل آن زندگی گرفتار عجز و ناتوانی شویم، حتی تصور آن برای ما که در زندان دنیا محصور هستیم مشکل شود.
به هر حال، اینکه میگوئیم در جهان دیگر همه انسانها محاکمه میشوند، نه به این معنی است که میزهای متعددی در عرصه قیامت گذارده میشود، و هر کس پرونده کوچک یا بزرگی زیر بغل دارد، و همراه گواهان و شهود وارد محشر میگردد، و در برابر قضات و دادرسان این دادگاه که مثلا از جنس فرشتگانند قرار میگیرد، و پس از بازپرسیهای مقدماتی محاکمه علنی شروع میگردد، و متهم نیز از خود مدافعاتی کرده، بعد «فرشتگان دادرس» وارد «شور» میشوند، و رأی نهائی به محکومیت یا به تبرئه یا تشویق و پاداش افراد صادر میکنند، و پس از امضای «حاکم مطلق عرصه محشر» یعنی ذات پاک خداوند، برای اجرا به مأموران اجرای احکام الهی، یعنی فرشتگان بهشت و دوزخ، ابلاغ میگردد، نه به هیچ وجه چنین نیست! و در آنجا الفاظ رنگ و مفهوم دیگری به خود میگیرند.
شبحی از محکمه و دادگاه وجود دارد اما در سطحی فوق العاده عالیتر و شکلی غیر از آنچه دیدهایم و شنیدهایم.اگر سخن از میزان عمل (ترازوی سنجش کارها) به میان میآید، نه به این معنی است که اعمال را در یک کفه از ترازوی دو کفهای قرار میدهند، و در برابر آن آنقدر سنگ میریزند تا تعادل برقرار گردد و وزن واقعی معلوم شود.و یا اگر زیاد باشد بوسیله ترازوهای غول پیکری همانند باسکول وزن آن را معلوم میکنند و سپس با قلم و مداد و چتکه یا چیزی شبیه ماشینهای حساب، به حساب اعمال رسیدگی میگردد، نه هیچ کدام از آنها نیست.
گفتیم در اینجا الفاظ رنگ تازهای به خود میگیرند (و باید چنین باشد) زیرا سخن از جهانی در میان است که با دنیای ما بکلی مغایرت دارد.
البته نباید این حقیقت را بهانهای برای تفسیرهای نابجا، و سوء استفاده و ایجاد یک نوع هرج و مرج ادبی در الفاظ مربوط به جهانی دیگر قرار داد، بلکه باید مفاهیم این الفاظ را در پرتو قرائن موجود روشن ساخت.
از طرفی در زندگی این دنیا نیز مفاهیم الفاظ با گذشت زمان دگرگون میگردد: سابقا هنگامی که کلمه چراغ گفته میشد ظرف کوچکی محتوی یک ماده روغنی در نظر مجسم میگشت که یک «فتیله دراز» در وسط آن جای گرفته بود، آن سر فتیله را که بیرون بود آتش میزدند و روغن یواش یواش میسوخت، گاهی برای جلوگیری از دود کردن «حبابی» هم بر آن میگذارند که هوا را به سرعت از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج کند.
ولی امروز این اسم به چراغهای فلورسنتی گفته میشود که مانند یک «حلقه ماهتاب» به سقف چسبیده، نه از روغندان، خبری در آن است و نه از روغن و نه فتیله و حباب، تنها چیزی که به قوت خود کاملا باقی مانده، آن است که خاصیت هر دو چراغ یکی است و آن مبارزه با ظلمت و تاریکی است.
این سخن در مورد سایر وسایل زندگی قدیم و جدید نیز صادق است کهابزار و آلات بکلی عوض میشوند ولی نتیجه ثابت و باقی میماند.
هنگامی که در دو زمان مختلف در جهان ما اینقدر دگرگونی واقع شود، در مورد جهان دیگری که همه چیزش با این جهات متفاوت است، مسأله روشن خواهد بود که اگر الفبای دیگری برای بیان مفاهیم آن به دست نیاوریم حداقل باید در مورد به کار بردن الفاظ بیشتر روی نتایج آن بیندیشیم و تکیه کنیم، نمیگوئیم با میل خود آنها را هر جور خواستیم تفسیر کنیم و میگویم توجه داشته باشیم که این الفاظ وضع خاصی دارد.
اکنون که این مقدمه روشن شد باز میگردیم به تفسیر این مفاهیم.
در آیات قرآن مجید، گواهان مختلفی برای آن دادگاه بزرگ ذکر شده است، به این ترتیب:
1ـ ذات پاک خداوند: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا اذ تفیضون فیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فی کتاب مبین» ،
«در هر حال که باشی، و هر آیهای از قرآن بخوانی، و هر کاری انجام دهی، ما گواه بر شما هستیم و هیچ امری بر علم و دانش پروردگار تو حتی به اندازه سنگینی ذرهای مخفی نمیماند نه در زمین و نه در آسمان، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه همگی در کتاب آشکار ثبت است» . (1) ـ پیامبران نیز از گواهانند: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید و جئناک علی هؤلاء شهیدا، چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتی گواهی خواهیم آورد و تو را گواه بر آنها قرار خواهیم داد» . (2)
3ـ زبان و دست و پا گواهی میدهند: «یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون، روزی که با زبان و دست و پای آنها به اعمال آنها گواهی میدهد!» (3)
4ـ پوستهای تن نیز گواهند: «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء، به پوستهای تن خود میگویند چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ آنها جواب میدهند : پروردگاری که همه چیز را به نطق درآورده ما را نیز به نطق درآورد (تا حقایق را بازگو کنیم)» . (4)
5ـ زمین نیز گواه اعمالی است که بر آن انجام یافته: «یومئذ تحدث اخبارها*بأن ربک اوحی لها، در آن روز زمین اخبار خود را بازگو میکند زیرا پروردگار او به او وحی کرده است» . (5)
6ـ فرشتگان نیز از گواهانند: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، و همه کس وارد دادگاه قیامت میشوند در حالی که با هر فردی ماموری و گواهی (از فرشتگان میباشد) . (6)
با توجه به قرار گرفتن زبان و دست و پا و اعضای بدن و همچنین، زمینها، در زمره گواهان روشن میشود که این گواهی از آن «گواهیهای قرادادی بشر» که گاهی از منطقه حرف تجاوز نمیکند و هیچ گونه مطابقتی با واقع ندارد، نیست.
این یک گواهی «عملی» و «اثری» است که دروغ را در آن راهی نیست.توضیح اینکه: گاهی میگوئیم چشمهای فلان کس گواهی میدهد که دیشب نخوابیده است!
رنگ پریده و صدای لرزانش گواهی میدهد که از چیزی ترسیده است! نظافت فوق العاده لباس و خانهاش گواهی میدهد که در انتظار میهمانی به سر میبرد.
این «گواهی طبیعی و عملی» رساترین و صادقترین نوع گواهی میباشد که کسی را یارای انکار آن نیست.
بسیار میشود که متهم شهادت تمام شهود را انکار میکند، اما همین که نوار سخنان او را برایش میگذارند و یا عکسهایش از لحظه جنایت را به او نشان میدهند تمام راههای انکار را به روی خود بسته میبیند و اعتراف میکند، دلیل آن این است که گواهی عکس و نوار یک گواهی طبیعی و اثری است، که هیچ کس قادر به انکار آن نمیباشد.
نباید فراموش کنیم که روح و جسم ما یک بایگانی عجیب اسرارآمیز از تمام اعمال و رفتار و سخنان عمر ماست، یعنی همانطور که غذاهائی از آغاز عمر تاکنون خوردهایم در جسم ما بدون استثناء اثر گذارده، و آثار هر یکاز آنها در خون ما، در سلولهای بدن، در استخوان و رگ و پی ما وجود دارد، و حتی با تغییر سلولها و عوض شدن آنها باز این آثار به سلولهای آینده انتقال مییابند، بطوری که اگر یک دستگاه فوق العاده دقیق باشد و روی خون یا سلولهای بدن ما را بررسی کند، ممکن است تمام غذاهایی را که از آغاز تاکنون خوردهایم حتی با قید تاریخ! بازگو کند.
همچنین هر یک از اعمال ما انعکاس و بازتابی در روح و جسم ما دارد: یک دروغ، یک خیانت، یک تجاوز به حق دیگران، یک ضربه سیلی به صورت بیگناه، یک شهادت و گواهی ظالمانه همه نقشی در روح و جسم ما میگذارند و خطوطی ترسیم میکنند که خواندن این خطوط در دادگاه قیامت که عالم ظهور و بروز است کاملا آسان میباشد، اینها همه گواهان و شهودان دادگاهند .
و راستی اگر جامعهای توجه و ایمان به چنین واقعیتی داشته باشد چقدر مراقب اعمال و رفتار خویش خواهد بود؟ و این ایمان مذهبی به رستاخیزی این چنین، چه اثر تربیتی عظیم و فوق العادهای خواهد داشت!
از آنچه در بالا گفته شد به خوبی معلوم میشود که مسأله پرونده و نامه اعمال و محاسبه در محکمه رستاخیز نیز شکل تازهای به خود میگیرد.
سر تا پای مجرمان و نیکوکاران پرونده است، زمینی که روی آن زندگی داشته، در و دیوارهای خانهای که در آن مسکن کرده بود، هر کدامپروندهای میباشد و مسلما نامه عملی که به دست راست نیکوکاران و به دست چپ بدکاران داده میشود و آیات قرآن میگوید آنها قادر به انکار محتویات آن نیستند نوعی از این پروندههای اثری است که شاید تصور آن هم امروز و برای ما مشکل باشد.
و از اینجا مشکل دیگری برای ما حل میشود که چگونه قرآن میگوید: «و الله سریع الحساب، خداوند به سرعت حساب خلایق را میرسد» . (7)
زیرا حساب همه در آنجا روشن است، این حساب مجموعه اثرات اعمال نیک و بدی است که در وجود هر کس متراکم شده، و همواره نتیجه آن معلوم و مشخص میباشد.
گاهی برای نزدیک ساختن این حقیقت به ذهن، به یک مثال ساده و شاید از جهاتی دور از مقصود متوسل میشویم و میگوئیم اتومبیلهای معمولی ممکن است در طول عمر خود راههای زیادی در جادههای مختلف را پیموده باشند و بدون آنکه حتی راننده آن بخاطر داشته باشد تا چه رسد که بتواند به حساب آنها برسد ولی هر لحظه اراده کنیم با یک نگاه به یک کیلومتر شمار آن، میتوانیم مقداری راهی را که پیموده دقیقا تعیین نمائیم که این نیز یک گواه اثری است، چون پیوند سیم کیلومتر شمار با دستگاههای حرکت ماشین دائما روی آن اثر گذارده و آن را به حرکت در میآورد.
در محاسبههای معمولی اشتباه وجود دارد، حساب با انگشت با اعداد با چتکه و حتی با مغزهای الکترونیکی، اما یک نوع حساب در این جهان داریم که در آن اشتباه نیست، مثلا کندههای درختان هر سال قشری بر خود میافزایند که روشنگر سن آنهاست، همچنین طبقات یخ، این حسابی استکه در آن اشتباه وجود ندارد و همیشه «سر جمع» آن حاضر است، محاسبه قیامت نوع عالیتر این گونه حساب میباشد.
پینوشتها:
1ـ سوره یونس (10) آیه .61
2ـ سوره نساء (4) آیه .41
3ـ سوره نور (24) آیه .24
4ـ سوره فصلت (41) آیه .21
5ـ سوره زلزلة (99) آیات 4 و .5
6ـ سوره ق (50) آیه .21
7ـ سوره بقره (2) آیه202
معاد و جهان پس از مرگ ( آیت الله مکارم شیرازی)