سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
غایت دانش، عمل نیکوست . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: جمعه 03 دی 21

داستان (ما را به خاطر شما بازگردانیدند !) 

آقای دکتر سید اسماعیل موسوی پزشک متخصص بیماری های گوش و حلق و بینی که چگونگی آشنائی ایشان را با آقای مجتهدی ضمن یکی از خاطره ها توضیح داده ام ، از دوستان صمیمی آن مرد خدا بودند و از جان و دل به ایشان عشق می ورزیدند .

خاطره ای را که اینجا برای شما عزیزان نقل می کنم ، شخصاً شاهد آن بوده ام و به ایامی مربوط می شود که حضرت آقای مجتهدی در یکی از کوچه های فرعی کوی « حرم نما » در قم سکونت داشتند . آن روز بعد از ظهر من و مرحوم حاج حسین آقا مصطفوی کتاب فروش در خدمت ان مرد خدا بودیم . ساعتی گذشت و ایشان فرمودند : نیاز به استراحت دارم و بعد به اتاق مجاور رفتند تا استراحت کنند .

من و مرحوم مصطفوی خاطره هایی را که از حضرت آقای مجتهدی داشتیم ، مرور می کردیم و منتظر بیدار شدن آن ولی خدا بودیم ، حدود سه ساعت گشت ولی خبری نشد ! مرحوم مصطفوی به سراغ ایشان رفتند و پس از گذشت چند دقیقه ای برگشتند و گفتند : هرچه صدا کردم بیدار نشدند ! من نگران حال ایشان هستم ، باید دکتر موسوی را خبر کنیم !گفتم شاید ناراحت شوند ! گفتند : وضعیتی را که من دیدم ، عادی نیست و می ترسم دیر شود ! در این اثنا مرحوم حاج محمد آشپز آمد و هنگامی که نگرانی ما را دید ، گفت الان با آقای دکتر موسوی تماس می گیرم و جریان را برای او شرح می دهم .

مرحوم حاج محمد آشپز رفت و نیم ساعت بعد به اتفاق آقای دکتر موسوی آمد . دکتر موسوی همینکه نبض حضرت آقای مجتهدی را کنترل کرد ، به سختی منقلب شد و گفت : نبض آقا نمی زند ! قلب ایشان حرکت نمی کند و سپس دست خود را زیر بدن ایشان برده ، و گفت : یا جدّا ! من آقای مجتهدی را از شما می خواهم و بعد با صدای بلند یک « یا علی » گفتند به طوری که دست و پای ایشان به لرزه در آمد . مدتی گذشت و حضرت آقای مجتهدی کم کم چشمان خود را گشودند و در حالی که سعی می کردند به آرامی از جای خود برخیزند ، رو به آقای دکتر موسوی کرده ، فرمودند د: از مولا خواسته بودم که سیر برزخی من آغاز شود و مرا از تنگنای این قفس خاکی رهایی بخشند ولی شما نگذاشتید ! و پس از چند لحظه ای درنگ فرمودند :

ما رفته بودیم ولی ما را به خاطر شما بازگردانیدند ! نتیجه : 1: مردان خدا هیچ تعلقی به امور دنیوی ندارند و در هر فرصتی برای شکستن قفس تن و پرواز در عوالم روحانی تلاش می کنند و روح پاک آنان تبعات ناشی از حضور در این عالم خاکی را بر نمی تاباند ، ولی با این همه تسلیم مشیت حضرت حق اند و فرمان خدا را پذیرایند . 2: توسل بی ریا به حضرات معصومین « علیه السلام » این کار فرمایان عالم وجود ، در مواقع بحرانی بسیار چاره ساز و گره گشا است . آن روز با مشاهد? آن صحن? شگفت انگیز ، بی اختیار به یاد این غزل لسان الغیب حافظ شیرازی افتادم که می فرماید :

حجاب چهر? جان می شود غبار تنم

خوشا دمی که از آن چهره ، پرده بر فکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم ؟ کجا رفتم ؟

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم !

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس ؟

که در سراچ? ترکیب ، تخته بندِ تنم ! ا

گر زخون دلم بوی مشک می آید

عجب مدار که همدرد اهوی خُتَنم

طراز پیرهنِ زر کشم مبین چون شمع

که سوز هاست نهانی درون پیرهنم

بیا و هستی «حافظ» ز پیش او بردار

که با وجود تو کس نشنود زمن که: تنم

 

منبع : کتاب در محضر لاهوتیان ، خاطره پنجاه و هشتم  


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در سه شنبه 88/7/28 و ساعت 11:59 عصر | نظرات دیگران()

داستان (توجه به آخرت)
جابر گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم ، حضرت فرمود : اى جابر به خدا سوگند که من غمگین و دل گرفته ام .
عرض کردم فدایت شوم دل گرفتگى و اندوه شما چیست ؟
حضرت فرمود: اى جابر! همانا خالص و صافى دین خدا به دل هر کس در آید از غیر او بگردد. تاى جابر! دنیا چیست و امیدوارى چه باشد؟ مگر دنیا غیر از خوراکى است که خوردى یاجامه اى که پوشیدى یازنى است که به او رسیدى ؟ اى جابرگ همانا مومنین به ماندن در دنیا دل بسنتد و از رسیدن به آخرت گریزى ندارد. خرت خانه بقا و دنیا خانه فناست ، ولى اهل دنیا غافلند و گویا مومنانند که آگاه و اهل تفکر و عبرتند: آن چه با گوشهاى خود مى شنوند آنها را از یاد خدا کر نکند و هر زینتى را که چشمشان بیند از یاد خدا کورشان نسازد. پس به ثواب آخرت رسیدند چنانکه به این دانش رسیدند. که اهل تقوا کم اهل دنیا هستند و تو را از همه بیشتر یارى کنند. اگر به یاد خدا باشى تو را یارى کنند و اگر فراموش کنى به یاد آورند. امر خدا را یاد آور مى شوند و بر ان ایستادگى مى کنند. براى دوستى پروردگارشان دل از همه چیز کنده و بخاطر اطاعت مالک خویش از دنیا در هراسند و ار صمیم دل به خداى عز وجل و محبت او متوجه شده و فهمیدند که هدف اصلى همین است بخاطر عظمتى که دارد. پس دنیا را چون باراندازى دان که در آن بار انداخته و سپس کوچ خواهى کرد.13 گریه هاى امام باقر علیه السلام «افلح » غلام امام باقر علیه السلام بود، او مى گوید: من با امام باقر علیه السلام به زیارت خانه خدا رفتیم ، وقتى امام علیه السلام وارد مسجد شد از آنجا نگاهى به خانه خدا کرد و گریه کرد تا اینکه گریه اش بلند شد. عرض کردم : پدر و مادرم فدایت باد مردم شما را مى بینند آهسته تر گریه کن . امام علیه السلام فرمود: واى بر تو اى افلح چرا گریه نکنم شاید خداى تعالى به من نظر کند و در قیامت رستگار شوم . آنگاه خانه خدا را طواف کرد و سپس آمد در نزد مقام نماز گذارد وقتى سر از سجده برداشت جاى سجده اش از اشکهاى چشمانش خیس شده بود و هر گاه مى خندید مى گفت :الهم لاتمقتنى14 یعنى خداوندا مرا به دشمنى نگیر
بحارالانوار، ج 46، ص 290.

 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در سه شنبه 88/7/28 و ساعت 11:56 عصر | نظرات دیگران()

تقسیم بندی مردم از حیث نامه عملشان در آخرت

قرآن کریم در سوره یس آیه 12 می فرماید: «انا نحن نحیی الموتی و نکتب ماقدموا و آثارهم و کل شیء احصیناه فی امام مبین؛ به تحقیق که ما حقا خودمان مردگان را زنده می کنیم؛ و می نویسیم آنچه را که آنها از پیش فرستاده اند و آثار آنان را و هر چیز را در امام مبین شمارش می نمائیم» یعنی علاوه بر احیاء مردگان، اعمال و آثار آنان نیز مورد نظر ماست و هر چیزی که نام شیئیت بر آن بتوان نهاد، و آن را چیز گفت، ما در امام مبین احصاء می کنیم و شمارش و خصوصیات عددی و کیفی و کمی آن نیز محفوظ است. آیاتی در قرآن مجید داریم که دلالت دارد بر آنکه بعضی از افراد، نامه عملشان از سمت راست و دسته ای نامه عملشان از سمت چپ می باشد. «یومئذ تعرضون لاتخفی منکم خافیه* فاما من اوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه* إنی ظننت أنی ملاق حسابیه* فهو فی عیشه راضیه *فی جنة عالیه* قطوفها دانیة* کلوا واشربوا هنیئا بما أسلفتم فی الایام الخالیة* و اما من اوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم اوت کتابیه* و لم أدر ما حسابیه* یا لیتها کانت القاضیه* ما أغنی عنی مالیه*هلک عنی سلطانیه». (الحاقه/18تا29)

چون یکی از مقامات عالم قیامت عالم عَرْض است؛ انسان را به پیشگاه خداوند عزوجل عرضه میدارند. «آن روزی است که جملگی شما عرضه داشته میشوید و هیچ عملی و کاری از اسرار و پنهانی های شما پنهان نخواهد ماند. اما آن کسیکه به سبب راست او نامه عملش داده شود، آنقدر مبتهج و مسرور و خوشحال است که پیوسته صدا میزند: ای مردم بیائید جمع شوید و نامه عمل مرا بخوانید! من به چنین روز حساب و جزائی اعتقاد و ایمان داشتم! چنین کسی پیوسته در عیش و زندگی دل پسند و خوشایند، متنعم است و در بهشت های عالی مرتبه و رفیع الدرجه زیست میکند؛ آن بهشت هائی که میوه هایش نزدیک و در دسترس است. و به آنان چنین خطاب میشود که: بخورید و بیاشامید گوارا باد بر شما این نعمت های خداوندی که به شما در مقابل آن أعمالی که در دنیا انجام دادید و سابقاً برای ما فرستاده اید ارزانی داشته است. (در آن ایامی که گذشت و سپری شد. در آن ایامی که متمردین و منکرین چنان می پنداشتند که تُو پُر است ولی خالی شد؛ از همة محتویات خالی شد؛ از شما و از همه آنان خالی شد و آن ایام ظرفی بود برای تربیت و تکامل شما! آن ایام شما را خالی کرد و به چنین مقام و موقفی فرستاد. گوارا باد بر شما که بیدار بودید! و در آن زمان، بدان زمان و زمانه، بدان ظرف و مظروف دل نبستید! و خود را برای کوچ کردن و بار سفر بستن به این منزلگاه تُو پُر و پر محتوی آماده نمودید!) و اما آن کسیکه نامه عملش به دست چپ او داده شود با نهایت شرمساری و سرافکندگی و ذلت میگوید: ای کاش نامه عمل من به من داده نشده بود! ای کاش من از حساب و کتاب خود اطلاع پیدا نمیکردم و از سرگذشت خود چیزی نمی فهمیدم! ای کاش حکم خدا میرسید و نابودی و نیستی، مرا در کام خود فرو میبرد و اثری از من باقی نمی گذاشت، و من خود را در چنین مقام و موقفی نمیدیدم! ای داد که مالی را که جمع کردم و اندوختم به کار من نیامد و دستی از من نگرفت و مرا بی نیاز ننمود؛ قدرت و سلطنت من نیز تباه شد و توانائی و اقتدار من دستخوش نابودی و هلاکت قرار گرفت ».

به چنین افراد متمرد و سرکش که مال و قدرت را وسیله تباهی قرار دادند و از راه عدالت تجاوز کردند و به حقوق ضعفاء و فقراء تعدی نمودند، از طرف فرشتگان عوالم عالیه و ارواح قدسیه، به فرشتگان مأمور عذاب خطاب میشود: بگیرید او را و در غل و زنجیر درآورید و سپس او را در آتش دوزخ و جهنم آتش زنید و بسوزانید و پس از آن به زنجیری که در ازای آن هفتاد ذراع است او را در سلسله بکشید! به علت آنکه او چنین کسی بود که به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد و بر اطعام فقراء و مساکین کوشا و ساعی نبود؛ و بدین جهت در امروز هیچ یار و یاور و غمگساری برای او نیست و غذائی جز چرک و خون که طعام دوزخیان است ندارد؛ آن طعام و غذائی که جز خوراک دوزخیان و گناهکاران غذای کسی دیگر نیست و هیچکس از آن نمی خورد.

آن کسانی که در دنیا امور خود را گذراندند به عصیان و خطا، سرمایه های وجودی خود را از دست دادند، بر مسند غرور و استکبار تکیه زدند، و ایمان به خداوند عظیم نیاوردند، و در برابر فرامین و قوانین حضرت او سر تسلیم فرود نیاوردند، و بدین جهت دست به تعدی و تجاوز گشودند و حقوق ضعیفان و مستمندان را تاراج کردند، و فقرا و بیچارگان و محرومان را در سر سفره خود ننشاندند، و برای حفظ و حراست و مراقبت امور مادی و معنوی آنان اهتمام نکردند؛ باید امروز از این طعام؛ از غِسلین که چرک و خون عَفِن است و غذای تبهکاران و مُنغمران در شهوت و غضب است بخورند. آن کسانی که ایمان نمی آورند و عمل فاسد انجام میدهند، از دو نقطه نظر: هم از جهت باطن که قلبشان خراب است و هم از جهت ظاهر که فقدان عدالت در بین مردم ضعیف و مستضعف است، گرفتارند. از بین بردن حق محرومان و تعدی به فقیران و مسکینان، و از زندگانی مترفهانه بهرمند شدن در مقابل دیدگان آنها؛ همان بهرمند شدن از چرک و خون است که در آخرت به صورت غِسلین ظهور پیدا میکند. باری در این آیات مبارکات مردم را به دو دسته تقسیم کرده است: یک دسته افرادی هستند که نامه عمل به وسیلة طرف راست، و دسته دیگر افرادی هستند که نامه از جانب چپ به آنان داده می شود.

کتابخانه طهور ، ر ک : www.tahoorkotob.com .


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در سه شنبه 88/7/28 و ساعت 11:52 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 180
بازدید دیروز: 47
مجموع بازدیدها: 184449
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه