معاد شناسی
تفاوت عالم برزخ با عالم قیامت
اصحاب اعراف کیانند ؟
اصحاب اعراف افرادی هستند که با حسرت شاهد بهشت رفتن مومنین می باشند . و آنها همچنان در گرفتاری باقی مانده اند .
چند دسته از افراد را در کلام معصومین در معرفی اصحاب اعراف مشاهده می کنیم . ان النبی «ص» قال : ( هم قوم خرجوا الی الجهاد فی سبیل الی الجهاد ذفی سبیل الله و هم عصاه لابائهم فقتلوا فاعتقهم الله من النار لانهم قتلوا فی سبیل و حسبوا عن الجنه بمعصیته ابائهم ) و قیل هم قوم رضی عنهم اباوهم دون امهاتهم او امهاتهم دون ابائهم و قیل هم اولاد الزنا و قیل : هم الذین کانوا فی الفتره ولم یبدلوا دینهم و قیل هم اولاد المشرکین .
از پیامبر اکرم «ص» پرسیدند که اصحاب اعراف کیانند فرمود : آن کسانی که در راه خدا جهاد کرده باشند ، و پدرانشان از ایشان خشنود نباشند و در عین حال شهید شده باشند از این جهت از آتش دوزخ آزاد می باشند و به دلیل عصیان پدر از بهشت ممنوع .
و گفته شده که اصحاب الاعراف گروهی اند که پدران از ایشان خشنود باشند ولی مادران ناراضیند یا بلعکس ، خداوند به رضایت پدر یا مادر از دوزخ آزاد کند و با عدم رضایت دیگری از بهشت منع فرماید ، ایشان را در آنجا بازداشت کند تا حساب خلائق تمام شود ، و بعضی گفته اند آنها اولاد زنا باشند و بعضی گفته اند کسانی اند که در عصر جاهلیت و فترت بوده اند و حجّت برایشان تمام نشده باشد و بعضی گفته اند اولاد مشرکین می باشند .
جایگاه رفیع احسان به والدین و نوازش آنها نشان می دهد که اگر کسی مجاهد فی سبل الله باشد و از رفعت شأن مجاهد بودن برخوردار باشد ، ولی نسبت به والدین ستمگر باشد در قیامت قبل از ورود به بهشت گرفتاری خواهد داشت . حتی اگر یکی از آنها را نافرمانی کرده باشد و جلب رضایت پدر و مادر نکرده باشد و بی توجه از دنیا رفته باشد . باز هم گرفتاری آخرت را خواهد داشت . گرچه بعداً مورد شفاعت اهلبیت واقع خواهند شد . ولذا این افراد با چشم حسرت به بهشتیان می نگرند که روانه نعمت های الهی می شوند ولی اذن دخول برای آنها صادر نمی شود و اینها آخرین افرادی هستند که به بهشت می روند .
« عن زاره ما قال ابوجعفر «علیه السلام » ما تقول فی اصحاب الاعراف ؟ فقلت ما هم الّا مومنون أو کافرون ان ادخوا الجنه فهم مومنون و ان دخوا النار فهم کافرون . فقال و الله ماهم بمومنین و لاکافرین و لوکانوا مومنین لدخوا الجنه کما دخلها المؤمنون ولوکانوا کافرین لدخوا النّار کما دخلها الکافرون ولکنهم قوم استوت حسناتهم و سیئاتهم ، فقصرت بهم الاعمال و انهم کما قال الله عزّوجلّ فقلت ...»
از زراره نقل شده که امام باقر «علیه السلام » فرمود : چه می گوئی در مورد اصحاب اعراف ؟ من عرض کردم این ها مومنند یا کافر ؟ اگر داخل بهشت شدند مؤمنند ، اگر داخل جهنم شدند کافرند . امام فرمود : والله نه مومنند نه کافر ، چگونه اگر مومن بودند داخل بهشت می شدند مثل سایر مومنین و اگر کافر بودند مثل سایر کفّار داخل جهنم می شدند . لاکن انها گروهی هستند که خوبیها و بدی هایشان مساوی است و در اعمالشان کوتاهی دارند . عن ابی عبدالله «علیه السلام » « قال قلت له ایّ شیئی اصحاب الاعراف ؟ قال استوت الحسنات و السیّئات فان ادخلهم الله الجنّه فبرحمته ، وان عذّبهم لا یظلمهم . نقل شده از امام صادق سوال شد اصحاب اعراف کیانند ؟ امام فرمود کسانی اند که حسنات و سیئاتشان مساوی است . اگر خداوند آنها را داخل بهشت کند پس رحمت الهی داخل شده اند . واگر عذابشان دهد ، به آنها ستم نکرده است .
عبدالله بن عباس و حذیفه معتقدند : اصحاب اعرافی گروهی هستند که خوبیها و بدیهایشان یکسان باشد . وگناهشان کمتر از دوزخ ، و ثوابشان به حد رسیدن به بهشت نیست : خداوند آنها را در اعراف نگه می دارد ، وقتی قیامت تمام شود ایشان را به بهشت می فرستد و ایشان آخرین افرادی هستند که به بهشت می روند .
پیامبر اکرم «ص» در مورد اصحاب الاعراف فرمودند : انهم اخر اهل الجنه دخولاً . آنها آخرین کسانی هستند که وارد بهشت می شوند .
پس اعراف کسانی هستند که تساوی اعمال خیر و شر دارند . البته ولایت امیرالمومنین را هم در دل باور داشته اند ،اینها اعمالشان شایستگی ثواب و بهر? بهشتی برایشان درست نکرده و در عین حال شایسته خلود درآتش هم نیستند . امید به رحمت خداوند دارند ، این افراد در اعراف می مانند تا اذن شفاعت اهلبیت برایشان صادر شود.
جاء حدیث « بان الله تعالی یسکن الاعراف طائفه من الخلق لم یستحقّوا باعمالهم الحسنه الثواب من غیر عقاب ، ولا استحقّوا الخلود فی النّار ، وهم المرجون لامرالله ، و لهم الشفاعه و لایزالون علی الاعراف حتّی یوذن لهم فی دخول الجّنه بشفاعه النّبی و امیرالمومنین و الائمّه من بعد صلوات الله علیهم . »
در حدیث آمده که خداوند متعال گروهی از بندگان را در اعراف ساکن می کند ، که با اعمالشان مستحق حسنه و ثواب بدون عقاب نیستند . ونه مستحق خلود در آتش می باشند . و آنها امید به امر الهی دارند شفاعت برای آنهاست ، و در اعراف می مانند تا اینکه به واسط? شفاعت پیامبر و امیرالمؤمنین و ائمه بعد از او باآنها اذن داده شود در داخل شدن به بهشت .
در ذیل آیه ( ولایقبل منها شفاعه و لا یوخذمنها عدل و لا هم ینصرون ( 49 بقره ) فی تفسیر الامام هذا یوم الموت فان الشّفاعه و الفداء لا یغنی عنه فامّا فی القیامه فانّا و اهلنا نجزی من شیعتنا کّلجزاءٍ لنکوننّ علی الاعراف بین الجنّه و الناّر محمد و علی و فاطمه والحسن والحسین و الطیبون من آلهم علیهم السلام فنری بعض شیعتنا فی تلک العرصات فمنکان منهم مقصراً و فی بعض الشدائدها فنبعث علیهم خیار شیعتنا کسلمان و المقداد و ابی ذر و عمار و نظر ائمهم فی العصر الذی یلیهم ثم فی کل عصر الی یوم القیمه فینقصون علیهم کالبزاه و القصور و یتناولونهم کما یتناول البزاه و القصور صیدها فیزفونهم الی الجنه زفا و انا لنبعث علی اخرین من محبینا خیار شیعتنا کالحمام فیلتقطونهم من العرصات کما یلتقط الطیر الحب و ینقلونهم الی الجنان بحضرتنا و سیوتی بالواحد من مقصری شیعتنا فی اعماله بعد ان قد حاز الولایه و التقیه و حقوق اخوانه و یوقف بازائه ما بین مأه و اکثر من ذالک الی مأه الف من انصاب فیقال له هولاء فدائک من النار فیدخل هولاء المومنون الجنه و اولئک النصاب النار و ذالک ما قال الله عزوجل : ربما یود الذین کفروا یعنی بولایه لوکانوا مسلمین فی النیا منقادین للامامه لیجعل مخالفوهم من النار فداءهم .
در تفسیر امام عسگری «علیه السلام » آمده است که فرمود : این آیه روز مرگ را می فرماید که شفاعت و هدیه ، بی نیازشان نمی کند ، و اما در قیامت ، ما اهلبیت جزای خیر می دهیم به شیعیان . پس پیامبر اکرم «ص» و علی «علیه السلام » و فاطمه «س» و حسن « علیه السلام » و حسین «علیه السلام » و هم? ائمه اطهار بر اعراف می باشیم ، بین بهشت و دوزخ . می بینیم بعضی از شیعیانمان را در صحرای قیامت ، پس آنها که از شیعیانمان را مثل سلمان و مقداد و اباذر و مثل اینها را که در اعصار بعد آمده اند ،بسراغشان می فرستیم و از صحن? قیامت نجات می دهیم ، مثل کبوترانی که دانه را می چینند ، آنها را جمع می کنند و به بهشت در حضور ما منتقل و در مقابل هر یک از گنهکاران از شیعیانمان بعد از اینکه ولایت و تقیه و حقوق برادرانش را رعایت کرده باشند ، صد و بیشتر تا صدهزار نفر از ناصبیها به جهنم فرستاده می شوند .
پس به شیعه آزاد شده گفته می شود : این ناصبیها به عوض جهنم تو می باشند ، پس داخل بهشت می شوند این مومنین ، و ناصبیها داخل جهنم می گردند . و این همان کلام خداوند است که فرمود « ربّما یود الذین کفروا » یعنی چه بسا کافران دوست می داشتند که در دنیا مسلمان بوده و اهل ولایت می بودند و تسلیم امر امامت می شدند ، تا مخالفین آنها ، فداء آنها می شدند در جهنم .
کتاب نقش اهلبیت در قیامت ،چاپ زائر، 1386 ، ص 245 .
سؤال قبر
تمام مسلمین متفق اند در اینکه در قبر از اصول عقاید از مؤمن و کافر فی الجمله سؤال می شود ، اگر چه در کیفیت آن اختلاف دارند و اینکه مؤمن د رقبر و در عالم برزخ متنعم و کافر معذب است تا قیامت . در قرآن مجید سوره غافر آیه 46 ، نسبت به آل فرعون فرموده است « در صبح و شام عرضه می نماید آتش را به آل فرعون و د رقیامت داخل می شوند آل فرعون د رسخت ترین عذابها » از این آیه مبارک مطالبی می توان استخراج نمود . 1 ) معلوم می شود مقصود عذاب قبل از قیامت است زیرا که قیامت صبح و شام مثل صبح و شام این عالم ندارد و نیز اینکه شدت عذاب را اختصاص می دهد به قیامت ، معلوم می شود در قبر و عالم برزخ که واسطه بین دنیا و آخرت است عذاب خفیفی نیز هست . 2 ) روح بشر با آن جسم حقیقی وی ، پس از مُردن فانی نمی گردد در صورتیکه چنانچه محسوس است بدن عنصری وی پوسیده و خاک گردیده و گرنه عرضه نمودن آتش بر وی معنی ندارد . 3 ) ثواب و عقاب روحانی و جسمانی مخصوص به اخرت نیست بلکه در عالم برزخ نیز مؤمنین متنعم و کافر معذب می باشد چنانچه ازپیغمبر اکرم (ص) است که فرمودند : « قبر یا باغی است از باغهای بهشت ، یا گودالی است از گودالهای جهنم » و در احادیث دیگر فرموده :
« در قبر دو ملک نازل می گردند برای مؤمن و آنها را مبشر بشیر گویند و دو ملک برای کافر و آنها را نکیر و منکر گویند » و شاید اینکه دو ملک مؤمن را بشیر و مبشر می گویند به مناسبت این است که مؤمن را بشارت می دهند به خوشنودی حق و اینکه در بهشت مقام و مرتبه ای برای وی مهیا گردیده . و اینکه دو ملک کافر را نکیر و منکر می گویند به مناسبت این است که کافر منکر حق و منکر رسولان حق است . آنچه که از اخبار بر می آید این است که در قبر روح موقتاً عود می نماید به بدن میّت و از وی از اصول عقائد و دیانت سؤال می شود .
و شاید سرّش این باشد که پس از قبض روح و قطع شدن نفس تا اندک مدتی هنوز اثر حیات در بدن عنصر باقی است یعنی ولو آنکه روح از بدن جدا می گردد لکن تا بدن میت به حال خود باقی است روح بواسطه علاقه ای که با بدن خود دارد با اوست و بکلی لز وی مفارقت نمی کند ، این است که در قبر روح با بدن همراه است و البته سؤال از روح می شود لکن ممکن است اثر اعمال از ثواب و عقاب به بدن نیز سرایت نماید . لکن از بعضی از اخبار چنین بر می آید که سؤال قبر مخصوص دو دسته است ، یکی مؤمن محض یعنی موحدین و کسانیکه ایمانشان از روی بصیرت و فهمیدگی باشد نه از روی تقلید و گفته های غیر و دیگری کافر محض ، یعنی کافری که کفرش از روی عناد و ضدیت و دشمنی و تعصب باشد نه تقلیدی و نفهمی و جهالت ، اما با ، یعنی کسانیکه بصیرتی در امر دین ندارند آنها را به حال خود وا می گذارند تا در قیامت و روز موعود حساب آنها بشود . و شاید سرّش این باشد که چون متوسطین توسعه فکر و نظر در دلائل و احساسات روحی و کاوش افکاری ندارند و ایمانی که محض اعتقاد تقلیدی و بدون تحقیق باشد چندان دارای اهمیت نمی باشد اگر اعتقاد با افکار صحیح در روح رسوخ نمود و منجر به اطمینان و یقین قطعی شد به طوریکه موجب صفای روح و آرامش قلب و آرامش کامل گردید و نفس متکی بر آن شد ، البته دارای اهمیت می گردد و روح کافر محض اگر چه بسیار خبیث و شرور و ظالم است لکن چون در عدم عقیده ثابت و صمیمی است معلوم می شود در بی اعتقادی خود موجباتی برای بی دینی خود تحصیل کرده و چون حدود احساساتش کوچک است و ، سعه روحی ندارد نمی تواند به عمق مطلب فرو رود و طبع سرکش جسور او هم نمی گذارد زیر بار تقلید اهل حق برود این است که در بی دینی خود غوطه ور می شود و د رمقابل اهل حق و مؤمن کامل کمر خصومت و ضدیت می بندد و با آنها دشمنی می کند .
این اشخاص چنانچه خود را به درک اسفل می رسانند باعث فساد اخلاق دیگران هم میشوند و دیگران را هم از سعادت باز می دارند . اما متوسطین چون عقاید و عملشان از روی نفهمی و بی خردی و عدم بصیرت است و غور در مطالب ننموده اند و وسعت فکر ندارند تا به دنبال دلیل بروند پس ایمانشان محض نیست و مشوب به عدم اطمینان است و ایمان کامل موجب صفای روح و لذت بخش است در وجود آنها یافت نمی شود . پس از اینجا معلوم میشود که سؤال نمودن از مؤمن محض و کافر محض روی میزان عدلست ، چنانچه در دیوان قضاوت و محاکمه دو دسته را به حضور می طلبند یکی اشخاصی که خدمت به مملکت نموده اند و دیگری کسانیکه جنایتی و شرارتی در مملکت نموده اند . پس معلوم شد که سؤال قبر هم بر طبق ضابطه و قانون تعادل است ، آری از که بنالیم که هر چه هست ـ از ماست که بر ماست ـ خداوند به بندگان خود ستم نمی کند .