معاد شناسی
معنی حقیقی قبر
قبر برای انسان مؤمن برکاتی دارد که نباید از ان غافل بود . به طوری که در رابطه با ان باید گفت : « قبر ؛ محفل انس با چهره باطنی خود و آزاد شدن از چیزهایی است که ما را به خودشان مشغول و به خودمان غافل کرده اند . قبر ،محل تنهایی انسان با خویشتن خویش است ، ونشناختن قبر ، یعنی در غربت دنیا عمر را از بین بردن و نسبت و نسبت به آن خانه تنهایی بی تفاوت بودن .
آزاد شدن از زمان و مکان و از امروز و فردا ، بهترین شرایط بودن را فراهم می کند و این در « قبر » عملی می شود ، به شرطی که در زندگی دنیایی از قبر غافل نباشیم و گرفتاری خود را در امروز و فردای دنیا ، زندگی نپنداریم . وقتی از زمان و مکان آزاد شدیم ، تمام افق های هستی در مقابل ما نمایان می شود و همه چیز ماوراء حجاب های زمان و مکان خود را به ما نشان می دهد . با شناخت قبر و قواعد و شرایط می فهمیم که خانة ما دنیا نیست و کار ما هم آراستن و پیراستن دنیا نمی باشد .
وطن ما در افق حقیقت است ، یعنی سُکنی گزیدن در عالمی که حجاب زمان و مکان آنجا نیست و این از قبر شروع می شود تا به بهشت ختم گردد . هر کس که در زندگی دنیایی با قبر انس ندارد بهشت ندارد و آنکس که از قبر فراری است از بهشت محروم است . ائمه دین با کلماتشان در رابطه با قبر ، دروازه وطن ما را به روی ما می گشایند تا خانة دروغین دنیا ویران شود و یا ویرانی اش برای ما در دنیا آشکار گردد .خانه قبرما را به اصل خود می آورد و اگر دنیا منهای قبر و قیامت دیده شود ما را از اصل خود دور می کند و به همین جهت است که با یاد قبر ، دنیا خانه غربت ما می شود و نه خانه انس ما . ما در دنیای منهای یاد قبر بی وطن خواهیم بود .
اسلام می خواهد ما از بی وطنی نجات یابیم و لذا ما را متوجه وطنی می کند که در ان وطن ، با حقیقت چه بخواهیم و چه نخواهیم روبه رو خواهیم شد .آن هایی که گرفتار دنیای دارای زمان و مکان بوده اند ، از حقیقت قبر یعنی از زیباترین نحوة وجود ، در هراس اند . نگرانند که بندهای انگشتان شان می گسلد و در فقدان فرزند و همسر به سر خواهد برد غافل از اینکه تا این چیزها رو در روی ما هستند ، حقیقت ؛ که فوق این ها است برای ما رخ نمی نماید ، و تا در همین دنیا با عالم قبر انس نگیریم و این جدی ترین وطن را مزمزه نکنیم هرگز نمی توانیم در گذر کردن از دنیا تصمیمی قاطع اتخاذ نماییم . آن هایی که قبر را نمی شناسند ، دنیا را می چسبند و دقیقاً گرفتار آن قبری می شوند که ازآن گریزانند . و آن هایی که قبر می شناسند و متوجه آن عالم زیبای بی زمانی و بی مکانی شده اند ، به جای آن که از قبر هراسناک باشند از دنیا گریزانند . در فرهنگی که نفسیات حاکم است دیگر قبر خانه عبرت و شرایط انس با و حقیقت نیست ف می گویند بهتر است از قبرسخن نگوییم و گرنه عیش نفسانی ما منقص می شود .
می گویند از زندگی سخن بگویید و نه از قبر . عجب ! مگر قبر محل اصلی زندگی ما نیست . وقتی صدای قبر را درست شنیدیم ، با خود جدی برخورد می کنیم و آن وقت ناصح خود خواهیم بود و می توانیم برای خود درست تصمیم بگیریم » .
تفسیر قرآن حضرت آیت الله خامنه ای
یقین به آخرت ، اثبات قیامت
در منطق اسلام ، اعتقاد منشأ عمل است
اما اعتقاد در منطق اسلام باید منشأ عمل باشد ، چون ما در محدودهی اعتقادات اساسی اسلام ، اعتقادی که به عمل ارتباط نداشته باشد نداریم و توحید ، اعتقاد به وجود و وحدانیت خدا ، منشأ مجموعهای از قالبهای زندگی است و آخرت هم همینطور است . زندگی برای کسی که اعتقاد دارد مرگ آخرین مرحلهی حیات اوست با هدف و با کیفیت و روحیه خاصی است و برای کسی که معتقد است مرگ پایان بخشی از زندگی است با هدف و جهت و روحیه دیگری است . فرق میکند که انسان فردائی و ماورائی پس از پایان این ساعت برای خودش معتقد باشد یا نباشد و فرق میکند که شما درسی را که میخوانید معتقد باشید این درس پس از یک ساعت ، س از یک روز، پس از یک سال ، پس از بیست سال به کار شما خواهد آمد ، یا معتقد باشید که نه ، هرگز به کار شما نخواهد آمد . فرق است بین این که انسان بداند در این زندگی هر حرکتی که از او سر می زند یا هر سخنی که میگوید ، یا هر تلاشی که میکند ، حتی هر عدم تلاشی ثبت میشود . این ثبت خواهد شد اگر هم تلاش نکردید ، یعنی ایستادید ، یعنی ایستادید تماشا کردید تا او بمیرد این هم ثبت میشود، حتی بالاتر از این : هر نیتی که شما بر دل میگذرانید ثبت میشود. و لذا کسی که به این اعتقاد دارد یک جور زندگی میکند ،آن کسی هم که معتقد است نه آقا هر کاری که خواستی بکن ، حداکثر اگر قانون و حکومتی هست ، مواظب باش مردم نفهمند ، این یک جور دیگری زندگی خواهد کرد و یقین به آخرت زندگی را در یک جهت خاصی حرکت خواهد داد .
پس بزرگترین تضمین کنندهی سلامت عمل و سلامت اندیشه و روحیات انسان و مصلحتهای انسانی اعتقاد به آخرت است و اعتقاد به اینکه همهی این چیزها یک روز فیرق منشور( 3 – طور ) در یک دفتر گشوده شدهای عرضه خواهد شد . بلکه حتی طبق آیات قرآنی هر یک از این اعمال تجسم پیدا خواهد کرد . ولذا قائل بودن به آخرت صرف یک اعتقاد محض نیست که حالا بگوئیم یکی عقیده دارد ، یکی هم عقیده ندارد چه فرقی میکند ؟ دو نفر آدم هستند در جوار همدیگر زندگی میکنند ، این عقیده دارد دیگری عقیده ندارد ، نه این چنین نیست ! شما در اصول عقاید اسلامی، عقیدهای که منقطع باشد از زندگی و از عمل اصلاً ندارید و اعتقاد به آخرت و اعتقاد به قیامت و اعتقاد به محاسبه و پرس و جو و اعتقاد به جزا برای هر عمل و یقین به اینها،تأثیرات زیادی در زندگی دارند و زندگی را شکل خواهند داد. لهذا، همانطور که در قرآن هست: یکی از اولین کارهای ادیان این است که عقیده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهیم کنند که زندگی شما با مرگ پایان نمیپذیرد،بلکه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا است، و به انسانها بفهمانند که اینجا صحنهی عمل است و آنجا برداشت از عمل . پس اعتقاد و یقین به آخرت هم یک مسأله است . البته این یقین را از کجا باید حاصل کرد برای اصل قیامت ؟ یعنی اینکه پس از مرگ زندگی به انسان برمیگردد و انسان مورد محاسبه قرار میگیرد و به خاطر کارهای بد مجازات میشود و به خاطر کارهای خوب پاداش میبیند ، اصل این معنا با برهان عقلی قابل اثبات هست ، علاوه بر اینکه نقل هم که سخن پیغمبران باشد پشتوانهی این اعتقاد است.
به این معنا که وقتی شما پیغمبر را قبول کردید ، وحی او را قبول کردید و وقتی او به شما گفت قیامت هست ، بطور طبیعی از او میپذیرید ، ولو عقل شما هم شما را به او رهنمون نشود. ولی عقل هم رهنمون میشود . یعنی اگر کسی به خدا معتقد باشد ( البته اگر بخدا معتقد نباشد مسأله قیامت منتفی است ) امکان ندارد این زندگی را با مرگ تمام شده فرض کند، زیرا یک چیز ابتر و یک چیز ناتمام و یک حرکت ناقصی است. لذا حرکت کامل آن است که اولاً: پاداش کار خوبی را که میکنید ببینید (در دنیا انسان پاداش نمیبیند) یا اگر کار بدی کردید سزایش را ببینید، این ظلمها، این جورها از آن طرف آن مجاهدتها و آن تلاشها و آن زحمتها اگر خدایی هست باید پاداشی داشته باشد .
از نشانههای متقین یقین به آخرت است
« هم یوقنون » : و آنان به آخرت یقین میورزند . یقین به آخرت نشانهی متقین است و آخرت هم ، آن نشأه و مرحلهی بعد از دنیاست که چون متأخر از دنیاست به آن میگویند آخرت و دنیا چون مرحلهی نزدیکتر به ماست و الان ما در ان زندگی میکنیم به آن میگویند دنیا ، پس یکی از نشانههای باتقوا یا متقی ، یقین به آخرت است ، و بارها گفتیم: از ارکان و از اصول و از مایه های اصلی تدین و تقوا یقین به آخرت است . که یک مرحله والائی است ، ولذا گمان به آخرت کافی نیست .
برهان عقلی و برهان نقلی در اثبات قیامت
پس اعتقاد به قیامت ، از اعتقاد به خداوند قابل انفکاک نیست و اصل مسألهی قیامت و مسألهی آخرت این است که برهان عقلی و برهان نقلی هم دارد. اما برای جزئیات و تفاصیلش ما از عقل دلیلی نداریم و لذا بایستی نقل به ما بفهماند چه جزئیاتی در آخرت وجود خواهد داشت و قیامت چگونه است ؟ اینها را قرآن برای ما تصویر میکند که حساب انسان چگونه انجام میگیرد ؟ و اگر قرآن نگوید ، عقل ما راهی برای شناخت اینها ندارد ، که بهشت چه جورجائی است ؟ جهنم چگونه جائی است ؟ انسانها در قیامت چه وضعیتی دارند ؟ انسانها در قیامت چه میکنند ؟ آنها را عقل نمیتواند بفهمد اما صحنه های زندهی آنها را قرآن بیان کرده یکی از نویسندگان معروف مصری ( سید قطب ) در همین زمینهها دو کتاب نوشته که یکی مشاهده القیامه است ، یعنی منظرههای قیامت . و او میگوید : قرآن اینجا از بیان عادی فراتر رفته و صحنه نگاری میکند ( ترسیمیکند ) واقعیت هم همینطور است ! انشاءالله با قرآن که یک قدری انس بگیرد ، آیات قیامت خیلی آیات عجیبی است ! و قتی انسانها آنها را باتدبر میخواند کانّه دارد صحنهی قیامت را در مقابل چشم خودش از نزدیک مشاهده میکند و از طریق نقل میشود به این جزئیات رسید . این هم خصوصیات آخر ، و وقتی این خصوصیات تمام شد میفرماید : اولئک علی هداً من ربهم (5 – بقره) این کسانی که این شش خصوصیت را دارند از سوی پروردگارشنا بر هدایتند و علاوه بر اینکه خود این خصوصیات نشانهی هدایت الهی است خود اینها کمک میکند به هدایت یافتن انسان و مراتب راههای جدید و منطقهای ناشناخته و حقایق تازهای را به برکت این تقوایی که از اینها حادث شده از قرآن استنباط میکند و همانطور که گفتیم: این قرآن مایهی هدایت متقین است این هدایت را از چه کسی و از کجا میآورند ؟ از قرآن . اولئک همالمفلحون (5 – بقره) و همانانند رستگار و کامیاب شوندگان . پس ، اول سوره بقره گفت : این قرآن وسیلهای برای هدایت است ، هدایت چه کسی؟ هدایت مؤمنین و یک تصور اجمالی از مؤمن (یعنی از متقین) در این آیات چند گانهی اول سورهی بقره به ما داد.
نامه عمل
با دقت در قرآن معلوم می شود که به عالم وجود « کتاب » اطلاق می شود و کل نظام هستی به یک اعتبار « کتاب » است . از طرفی از برزخی آیات چنین استنباط می شود که یکی از کتاب های عالم وجود ، کتابی است که تمام جزئیات اعمال و حرکات انسان و جلوه های باطنی آن ها در آن نگاشته می شود ،کتابی که آن جا نوشته می شود ، خودش یک عالم است که بر ما محیط بوده ولی برای مال محسوب نیست .
هر انسانی و هر امتی با خودش کتابی و نظامی دارد که باطن عمل و صفت و عقیده او در آن ظبط است و از چشم سطحی نگر انسان ها مستور است . خود انسان نویسنده کتاب خویش است و با عمل و کردار خود آن صحیفه می نگارد و اولیاء الهی ناظر بر کتاب ما هستند قرآن می فرماید ک « وَتَری کُلِّ اُمُه تُدعَی إِِلَی کِتابِهَا الیَومَ تُجزَونَ مَا کُنتُم تَعَلُمون * هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیکُم َبِالحَق إِناکُنَّا نَستَنسِخُ مَا کُنتُم تَعمَلُونَ » و هر امتی را به زانو در آمده می بینی ، هر امتی به سوی صحیفة عمل خویش فرا خوانده می شود ، آن چه را انجام دادید امروز پاداش ان را می یابید ، این کتاب ما است که بر علیه شما به حق سخن می گوید ، ما آنچه می کردید را نسخه بر می داشتیم .
پس معلوم است هر کسی در صحیفه عمل خویش قرار خواهد گرفت و نامه عمل ، عین عمل می باشد هم چهره ظاهری عمل در آن جا برای ما معلوم می کند عمل ماست و هم چهره باطنی عمل در آن جا برای ما معلوم می کند عمل ما است و چهره باطنی عمل در آن جا مظبوط است که در واقع جزاء و تجسم عمل ما است . قرآن در همین رابطه در مورد سرنوشت کفار می فرماید : «... وَ یَقُولُونَ یا وَ یلَتَنَا مَا لِهَذا الکِتابِ لَایُغادِرُ إلا صَغیِرَهً وَلا کَبیرَه إلا أَحصاها وَوَجَدوُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لَا یَظلِمُ رَبُّکَ أحَدًا » کفار می گویند : ای وای بر ما ، این چه کتابی است که هیچ کار کوچک وبزرگی را فرونگذاشته ، جز اینکه آن را به حساب آورده ؛ و آنچه را انجام داده اند حاضر می یابند و پروردگار تو به هیچ کَس ظلم نمی کند .
پس در واقع انسان در نامه اعمالش گسترده می شود و همه زوایای شخصیتش به تماشا می آید و نامه عمل همان عالَم و نظامی است که انسان با انتخاب های خود ساخته است و در عالمی فوق زمان و مکان با اصل عمل روبه روست با همان جهتی که در نیت خود داشت . امام صادق « علیه السلام» می فرمایند : « کسی که برای خدا به زیارت برادرش رفت ، روز قیامت در میان قطعاتی از نور می رود و مرور نمی کند به چیزی مگر آنکه از همه جا نور به او متوجه است ، تا اینکه در برابر خداوند عَزَوَجَل توقف می کند. سپس خداوند می فرماید : مرحبا ! و هنگامی که خداوند به او گفت مرحبا ، خداوند نعمت هایش را برایش می بخشاید. چنانچه ملاحظه می فرمایید چون نیت آن فرد ، ملاقات برادرش بود برای خدا ، پس عملاً باطن او توجه کردن به خدا بود و لذا در قیامت به سوی خدا می رود و با خدا روبه رو می شود و این همان قرائت نامه اعمال است ، همچنان که اعمال گناهکاران طوق گردنشان می شود .
بنابه نظر امام خمینی «ره» : « صفحه نفس ما ، یکی از نامه های اعمال ما است ؛ این که می فرماید : « یا وَیلَتنا ما لِِهَذَا الکِتابُ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلا کَبیِرَهً الا أحصَاهَا » وای بر ما این چه کتابی است که اعمال کوچک ما را فروگذار نکرده جز آن که همه را حساب نموده است . شاید کتابی که خداوند متعال می فرماید همین لوح نفس باشد که ملائکه موکل در آن می نویسند » . عارفه جلیل القدر ، مرحومه بانو امین «رحمه الله علیه » در تفسیر آیة « عَلِمَت نَفس مَا قَدَمَت وَ اَخَرَت » می فرماید « شاید این دانایی اشاره به این باشد که آن وقت چیزی از اعمال و افعال و صفات وملکات انسان مفقود نمی گردد و همه در صحفیة نفس بشری مبّرز و ظاهر می گردد ، زیرا همه آنچه انجام داده به یک صورت فعلی و وجدانی در نظر وی حاضز می گردد ، به طوری که گویا همان وقت مشغول آن عملیات است ، « یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفسٍ وَمَا عَمِلَت مِن خَیرٍ مُّحضَرًا وَ َما عَمِلَت مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَو أَنَّ َبینَهَا وَ َبینَهُ أَمَدًا بَعِیدًا » زیرا که عالم قیامت ، عالم حقیقت وفعلیت است ، اول و آخر یکی می شود .... »
کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی ، ص 170 .