معاد شناسی
بازگشت انسان به زندگی پس از مرگ، مطلب مسلّمی است که اعتقاد به آن واجب است. اینک به دو دلیل عقلی اشاره می کنیم:
1. ما می بینیم که عدّه ای از مردم به خداوند و پیامبرش ایمان آورده و از آنان اطاعت می کنند و اعمال صالح به جا آورده، به بندگان خدا خدمت و محبّت می کنند. و عدّه ای دیگر منکر خداوند بوده و عمر خود را در معصیت و ظلم و جنایت سپری می کنند؛ و چه بسا در این دنیا کافر، معصیت کار و ستمگر که ثروتمند، صحیح، سالم و در امنیّت کامل به سر برده و برخوردار از نعمتهای دنیوی است؛ ولی مؤمن اهل طاعت، مظلوم و گرفتار ستمگران یا از نظر مالی در تگنا و از نظر جسمی دچار بیماری های گوناگون می باشد؛ و کمتر مؤمنی از این گرفتاری ها راحت است؛ آنگاه هر دو (مؤمن و کافر) می میرند.
پس اگر بعد از این زندگی، جهان دیگری نباشد که هریک پاداش و عقاب اعمالشان را ببینند و جنایتکار قصاص نشود و شکستگی و خسارتهای مظلوم جبران نگردد، با عدالت خداوندی که خود را به آن توصیف کرده، منافات دارد.
این تصوّر که گاهی مؤمن پرهیزگار هم در رفاه و آسایش و کافر گنهکار در این دنیا در تنگنا به سر می برد و همین پاداش اوّلی و عقوبت دوّمی می باشد، پنداری غلط است و پاسخش آن است که بسیاری از اوقات چنین نیست؛ بلکه گاهی مؤمن همیشه گرفتار و کافر و ظالم همیشه در رفاه است؛ افزون بر آنکه عمل صالحی مانند شهادت، قابل پاداش دنیوی نیست؛ یا قاتل شخص بی گناهی که بلافاصله می میرد، قابل انتقام نیست. و نیز آن مقدار نعمت و رفاه دنیوی مؤمن، به اندازه? عمل صالح و احسان و ایمان او نمی باشد؛ چنانکه نکبت و عذاب دنیوی ظالم و کافر، بسا کمتر از ظلم و خیانت اوست.
2. اگر پس از زندگی معاد نباشد، با حکمت آفریننده ای که خود را به آن توصیف نموده، منافات دارد؛ در حالی که او کار خود را منزّه از بیهودگی و پوچی معرّفی نموده و در آیات ذیل، به این دو دلیل اشاره شده است:
«افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاً لا یستوون؛ آیا کسی که مؤمن است، همچون کسی است که فاسق است؟! هرگز مساوی نیستند!». (سجده/18)
«افنجعل المسلمین کالمجرمین؛ آیا مسلمانان را مانند مجرمان قرار می دهیم؟!». (قلم/35)
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتّقین کالفجّار؛ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، همانند مفسدان در زمین قرار می دهیم؟! یا آنکه یا افراد با تقوا، مانند فاسقان رفتار می کنیم؟!». (ص/28)
«ام حسب الّذین اجترحوا السیّئات ان نجعلهم کالّذین آمنوا و عملوا الصالحات سواءً محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون* و خلق الله السموات و الارض بالحقّ و لتجزی کلّ نفس بما کسبت و هم لا یظلمون؛ آیا کسانی که مرتکب بدی ها و گناهان شدند، گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند؛ که حیات و مرگشان یکسان باشد؟! چه بد داوری می کنند! و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است؛ تا هرکس در برابر اعمالی که انجام داده است، جزا داده شود؛ و به آنها ستمی نخواهد شد». (جاثیه/21و22)
«یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم * فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره * و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره؛ در آن روز مردم به صورت گروههای پراکنده (از قبرها) خارج می شوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس به اندازه? ذرّه ای کار خیر کند، آن را می بیند و هرکس به اندازه? ذرّه ای کار بد انجام دهد، آن را می بیند».
(زلزال/8-6)
«افحسبتم انّّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لا ترجعون؛ پس آیا گمان کرده اید شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟!». (مؤمنون/115)
«انّ الساعة آتیة اکاد اخفیها لتجزی کلّ نفس بما تسعی؛ به طور قطع قیامت خواهد آمد؛ می خواهم آن را مخفی کنم؛ تا هرکس در برابر کوشش خود جزا داده شود». (طه/15)
«ولا تحسبنّ الله غافلا عمّا یعمل الظالمون... * ... فلا تحسبنّ الله مخلف وعده رسله انّ الله عزیز ذوانتقام؛ گمان مبر که خدا از آنچه ظالمان انجام می دهند غافل است؛ (نه، بلکه کیفر) آنها را برای روزی تأخیر انداخته است که چشمها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت باز می ایستد... پس گمان مبر که خداوند از وعده ای که به پیامبرانش داده تخلّف کند. همانا خداوند با عزّت و انتقام گیرنده است». (ابراهیم/42و47)
این آیات همان دو دلیل عقلی را بیان می کند و ارشاد به حکم عقل است.
علاوه بر آیات گذشته و آنچه در آینده می آید، روایات فراوانی از ائمّه? در بشارت به نجات، تهدید به عذاب و یاد بهشت و جهنّم برای نیکان و بدکاران رسیده است. پس عقیده? معاد از بدیهیّات دین اسلام، بلکه تمام ادیان الهی است.
http://www.seyyedan.info/fa/library/maad/14_origin_resurrection/page/61.html
امثال ملا صدرا گفتهاندمعاد جسمانی است اما همه معاد جسمانی را بردهاند در داخل خود روحو عالم ارواح، یعنی گفتهاند این خصایص جسمانی در عالم ارواح وجود دارد، این فاصلهایکه قدما از قبیل بو علی میان روح و جسم قائل بودهاند و فقط عقل را روحی میدانستند و غیر عقل را روحی نمیدانستند،این فاصله وجود ندارد.اما البته این مطلب هم مشکل را حل نکردهاست، یعنی ما این را با مجموع آیات قرآن نمیتوانیم[تطبیقکنیم].با اینکه حرف خیلی خوبی است و آن را با دلایل علمی هم میشود تایید کرد ولی معاد قرآن را بااین مطلب نمیشود توجیه کرد، چون معاد قرآن تنها روی انسان نیست، روی همه عالم است.قرآن اساسا راجع به عالم ماده بحثمیکند نه تنها انسان: «اذا الشمس کورت، و اذا النجوم انکدرت، و اذا الجبال سیرت» (1) مربوط به قیامت است، «یومتبدل الارض غیر الارض» فقط ارض روح ما را نمیگوید، قرآن ارض(همین زمین)را دارد میگوید، و سایر آیاتی که در قرآن هست. اینجا چیزهاییبوده است که علم قدیم قاصر بوده و نمیتوانسته از اینجا یک قدم جلوتر برود، یعنی نه اینکه امثال ملا صدرا اینجا کهرسیدهاند کمیتشخصشان لنگ بوده، نه، اینجا که رسیدهاند علم قدیم به شکلی بوده که اجازه نمیداده استیک قدم جلوتر بروند،ولی علم امروز در اینجا جلوی ما را باز کرده و همین راهی که آقای مهندس رفتهاند با اتکاء علم امروز بسیار راهمفیدی است.در میان قدمای ما فقط مرحوم آقا علی مدرس با اینکه در عصر قدیم هم هست(متعلق به زمان ناصر الدینشاه است)و ظاهر هم این است که توجه به علم جدید نداشته ولی در عین حال در این زمینه حرفهایی زده که بوی این مطلب میآید. چرا علم قدیم اجازه نمیداده است؟آن روز هم عرض کردمو حالا تکرار میکنم: در علم قدیم این حرفها نمیتوانسته مفهوم داشته باشد که خورشید یک روزی پیر شود واز بین برود، ماه پیر شود و از بین برود، زمین ما ساقط شود، چون بر اساس فلکیات قدیم بوده و افلاک یک حقایق ازلی و ابدی بودهاندو زمین هم یک موجودی بوده که برای همیشه باید در مرکز عالم باقی بماند.خراب شدن عالم به طور کلی، برای آنهانمیتوانسته از نظر علمی مفهوم داشته باشد، هر وقت میگفتند تعبدا میگفتند ولی از نظر علمی نمیتوانستند توجیه کنند. حالا که قرآن میگوید: «و الارض جمیعا قبضته یوم القیامةو السموات مطویات بیمینه» (2) تصریح قرآن است: زمین در آن روز در قبضه خداست و آسمانها به دست قدرت الهی درهم پیچیده میشود، اگر ما این مرحله را هم توانستیم حل کنیم - که خود آقای مهندس در این مرحله گامهای خیلی مؤثرو مفیدی برداشتهاند - یعنی مرحلهای که تمام عالم به سوی قیامت میرود، که آن خواصی که عرض کردم[پدید میآید]کهنظامات عوض میشود و تغییر میکند و عالم میرود به سویی که در آنجا انسانها دیگر پیری ندارند، فرسودگی ندارند، مردنندارند، تکلیف نمیتواند آنجا وجود داشته باشد، اجل و مهلت مقرر و از این حرفها نمیتواند وجود داشته باشد، وسوسهنمیتواند وجود داشته باشد و در آنجا حیات بر موت غلبه میکند یا - به تعبیر ما - در آنجا روح بر جسم غلبه میکند،نظام جنبههای حکومت روح بر جسم است نه جسم بر روح، اگر ما این مطلب راطی کنیم و برویم جلوتر، یک قدم بسیار بزرگی را برداشتهایم.تنهاآن[یعنی نظر ملا صدرا]نمیتواند معاد قرآن را حل کند.
.............................................................. 1.تکویر/1 - 3. 2.زمر/67.
منابع مقاله: مجموعه آثار جلد 4، مطهری، مرتضی؛
اوصاف دوزخ از نگاه قرآن
آرزوی دوزخیان
قرآن هنگامی که به وضعیت دوزخیان اشاره می کند برای آنان آرزوها و امیالی را بیان می کند که در حقیقت توضیح و تشریح وضعیت زندگی آنان در دوزخ و فشارها و عذاب هایی است که بر آنان وارد می شود.از مهم ترین آرزوهایی که قرآن برای دوزخیان بیان می کند این است که کاش خدا را در دنیا اطاعت می کردند. هنگامی که در آتش دوزخ این رو و آن رو و برشته و کباب می شوند این آرزو را به زبان می آورند که ای کاش در دنیا به اطاعت خداوند می پرداختند. (احزاب آیه66) و از همان راهی می رفتند که پیامبر(ص) پیموده و از شر عذاب و آتش دوزخ رهایی یافته است. (فرقان آیه27) در آن جاست که درمی یابند راه مستقیم پیامبر و روش و سیر و سلوک آن بزرگوار می توانست آنان را از این گونه کباب شدن رهایی بخشد.آرزوی مرگ
از دیگر آرزوهای دوزخیان این است که ای کاش از حساب و کتاب خود آگاه نمی شدند؛ زیرا به نظر ایشان عدم آگاهی موجب می شود تا راحت تر بتوانند با مشکلات و بلایا و عذاب های دوزخی کنار بیایند. این که بدانند جاودان در این آتش خواهند ماند و این سبب اعمال دنیوی آنان بوده است، آنان را زجر می دهد. (حاقه آیه 25 تا 31)شدت عذاب جهنم
این ها نشان می دهد که عذاب دوزخ آن چنان سخت و شدید و طاقت فرساست که دوزخیان می کوشند تا دست کم از بخشی از آن رهایی یابند و یا به جبران مافات بپردازند. درگیری و خصومت و بگومگوهایی که قرآن درباره آنان نقل می کند این دشواری را به خوبی می نمایاند.دگرگونی پوستهای دوزخیان
مشکلی که دوزخیان با آن رو به رو هستند دگرگونی پوست هایشان (مدثر آیه 26 تا 29) و ذوب شدن آن ها (حج آیه 19 و 20) و روییدن پوست جدید بر روی پوست بریان شده (نساء آیه 56) و کنده شدن پوست هاست (معارج آیه 15 و 16)