سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]
 
امروز: یکشنبه 103 اردیبهشت 16

رویدادهاى زمان احتضار

1. رسیدن جان به گلو : یکى از حالت‌هاى زمان احتضار که شدت آن را نیز بیان مى‌کند ، رسیدن جان به گلو است . قرآن ، از چنین تعبیرى براى بیان وحشت زیاد در غیر احتضار نیز بهره جسته و آن ، هنگامِ غالب شدن هراس ناشى از هجوم دشمنان در عرصه کارزار است . ( احزاب/33، 9‌ـ‌11 ) نظیر همین تعبیر در مورد حشر انسان‌ها در معاد نیز آمده است . ( غافر/40،18 ) رسیدن جان محتضر به گلو ، در دو جاى قرآن ذکر شده : خداوند در سوره قیامت ، ضمن منع انسان‌ها از برگزیدن دنیا بر آخرت ، آن‌ها را متوجه این لحظه حساس کرده است : « کَلاّ اِذا بَلَغَتِ التَّراقى » . ( قیامت/75، 26 ) فاعل « بَلَغت » نفس است [1] و « تَراقِى » جمع ترقوة ، به‌ معناى استخوانى که گلو را از چپ و راست دربرگرفته ، [2] یا به ‌معناى جلو حلق و بالاى سینه است . [3] در آیات 83‌ـ‌87 واقعه /56 رسیدن جان به گلو ، دلیلى بر قدرت الهى و عجز انسان‌ها از رویارویى با پدیده‌هاى گوناگون و از ‌جمله مرگ دانسته شده : « فَلَولا اِذا بَلَغَتِ الحُلقوم * و اَنتُم حینَئِذ تَنظُرون * و نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِنکُم و لـکِن لاتُبصِرون * فَلَولا اِن کُنتُم غَیرَ مَدینین * تَرجِعونَها اِن کُنتُم صـدِقین ». گفته شده : مراد از آیه ‌87 این است که اگر در ادّعاى خود صادقید ، چرا روح محتضر را از هر طریقى که مى‌توانید ( مانند تدابیر طبّى ، تعویذهاى کاهنانه و طلسم‌هاى نجومى ) حتى به‌صورت نادر و اتفاقى باز‌نمى‌گردانید.[4] در آیات پیشین ، افزون بر اشاره به نگاه ‌هاى آکنده از دل‌سوزى و آمیخته با رعب اطرافیان محتضر به او که با زبان قال یا حال از اطرافیان کمک مى‌طلبد ، [5] به نزدیکتر بودن خداوند از اطرافیان به محتضر نیز اشاره شده است تا هم قدرت الهى و عجز انسان‌ها و هم رحمت خداوند به محتضر تبیین گردد.

 2 . نا امیدى از شفاى محتضر : در زمان احتضار، خویشاوندان و دوستان محتضر که در اطراف وى هستند ، از روى نا امیدى مى‌گویند : چه کسى مى‌تواند او را شفا دهد ؟ [6] « و‌قیِل مَن رَاق » . ( قیامت/75، 27 ) براساس روایتى از امام‌ باقر( علیه السلام ) گوینده این سخن ( من راق ) خود محتضر است . [7] برخى گفته‌اند : « راق » به ‌معناى بالا برنده است نه شفا‌د هنده و گوینده این سخن ، فرشتگانند که مى‌پرسند : چه کسى روح او را بالا مى‌برد : فرشتگان رحمت یا فرشتگان عذاب ؟ [8] و نیز روایت شده که فرشتگان ، از نزدیک شدن به کافر کراهت دارند و ملک‌الموت مى‌گوید : چه کسى روح این کافر را بالا خواهد برد ؟ [9]

 3 . یقین محتضر به جدایى : انسان در لحظات احتضار ، به جدایى یقین پیدا مى‌کند : « و‌ظَنَّ اَنَّهُ الفِراق » . ( قیامت/75، 28 ) مراد از « ظنّ » در این آیه ، علم و یقین است ; زیرا انسان در حالت احتضار ، به جدایى از دنیا ، مال ، اهل و فرزندان یقین مى‌یابد . [10] گفته شده : مراد از ظنّ ، گمان است و ممکن است کاربرد ظنّ در مورد او براى استهزا‌ باشد . [11]

 4. جمع شدن ساق‌ها: هنگام احتضار ، دو ساق پاى انسان کنار هم جمع مى‌شوند : « والتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاق ». ( قیامت/75، 29 ) فعل « التفّ » از مصدر « التفاف » به‌ معناى جمع شدن و به هم پیچیدن [12] و معناى آیه این است که در حال احتضار ، به‌ دلیل زوال نیروى حیاتى که در بدن جریان داشته ، ساق ‌ها کنار هم جمع مى‌شوند . [13] در تفسیر آیه پیشین ، آراى دیگرى نیز وجود دارد : الف. مراد از ساق ، امر شدید است ; زیرا انسان در سختى‌ ها ساق خود را بالا مى‌زند و آیه ، حاکى از وقوع شداید و سختى‌هاى حالت احتضار است . [14] ب. اتصال امر دنیا به آخرت [15] ج . مقصود از ساق ، ساق پاى محتضر است که هنگام جان کندن ، آن ‌را به هم مى‌زند . [16] د . مراد از ساق‌ها ، پاهاى ه در کفن پیچیده مى‌شود . [17] آیه از نظر لفظى ، بر معناهایبستگان محتضر است که وى را پس از مرگ تشییع مى‌کنند . [18] هـ ‌. ‌مردم بدن او و فرشتگان روحش را تجهیز مى‌کنند . [19] و . مراد ، دو ساق او است کى نظیر پیوند شدت امر آخرت به امر دنیا ، یا اتصال حال مرگ به زندگى و اتصال شدت مرگ به شدت هراس بیرون آمدن از قبر دلالت ندارد ; مگر این ‌که گفته شود : مراد از پیچیده شدن ساق به ساق ، فراگیر شدن شداید و آمدن آنها یکى پس از دیگرى از لحظه احتضار تا روز قیامت است تا بر هر یک از موارد ، قابل انطباق باشد . [20]

 5. ظهور فرشتگان در زمان احتضار : یکى از حوادث مهمّ زمان احتضار ، ظهور فرشتگان و گرفتن جان محتضر ( توفّى ) به‌ وسیله آنها است ; حتى گفته شده : یکى از ادلّه نام ‌گذارى زمان قبل از مرگ به « احتضار » ، حضور فرشتگان در آن زمان‌است . [21] فرشتگان در امر توفّى تفریط و کوتاهى نمى‌کنند : « ...‌حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَکُمُ المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا و هُم لایُفَرِّطون » . ( انعام/6، 61 ) مقصود از تفریط ; ضایع کردن ، غفلت ، سستى یا ناتوانى است .[22] توفّى به ملک ‌الموت نیز نسبت داده شده است : «قُل یَتَوَفـّـکُم مَلَکُ المَوتِ الَّذى وُکِّلَ بِکُم‌...» . ( سجده/32، 11 ) قرآن ، گاهى صحنه‌هاى احتضار مؤمنان و کافران را به‌ صورت دو نقطه مقابل یک ‌دیگر ، در کنار هم ذکر مى‌کند تا اختلاف برخورد فرشتگان با این دو گروه به ‌گونه روشن‌ترى بیان شود . در آیه ‌28 نحل/16 به شدّتِ احتضار ستمگران و خوارى آنها در آن زمان اشاره شده : « اَلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِکَةُ ظالِمى اَنفُسِهِم فَاَلقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعمَلُ مِن سوء بَلى اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِما‌کُنتُم تَعمَلون » و در چند آیه بعد ، از احتضار پاکان همراه با درود و بشارت سخن رفته است : « َلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِکَةُ طَیِّبینَ یَقولونَ سَلـمٌ عَلَیکُمُ ادخُلوا الجَنَّةَ بِما کُنتُم تَعمَلون ». ( نحل/16، 32 ) فرشتگان ، جان ستمگران را با سختى ستانده و دست‌ هاى خویش را براى عذاب آنها [23] یا گرفتن جان‌هایشان [24] مى‌گشایند : « ...‌ولَو تَرَى اِذِ الظّــلِمونَ فى غَمَرتِ المَوتِ والمَلـئِکَةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَکُمُ الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ‌... » . ( انعام/6، 93 ) فرمان فرشتگان به ستمکاران ( اَخرِجوا اَنفُسَکُم ُ= جان‌هایتان را خارج کنید ) ، امرى تکوینى و به‌ معناى قطع تعلّق جان‌ هاى آنان از بدن‌ هایشان است ; زیرا مرگ و زندگى به ‌دست انسان نیست . [25]

در بیان مراد از این فرمان ، وجوه دیگرى نیز‌گفته شده است . [26] فرشتگان هنگام گرفتن جان منافقان و کافران ، بر صورتها و پشت‌هاى آنان مى‌زنند : « فَکَیفَ اِذا تَوَفَّتهُمُ المَلــئِکَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم و اَدبـرَهُم » ( محمّد/47، 27 ) نیز انفال / 8 ، 50 . گفته شده : فرشتگان به این دلیل بر صورتهاى این اشخاص مى‌زنند که از عالمى که روبه آن دارند ، محجوب و رویگردان و به کبر و عجب متّصف هستند و بر پشت‌هایشان به این دلیل مى‌زنند که به عالمى که پشت به آن دارند ( عالم طبیعت ) میل شدید داشته ، به حرص و شهوت متّصف‌اند . [27] براساس روایتى از امام باقر ( علیه السلام ) ، فرشته مرگ ، هنگام گرفتن روح گنهکاران ، چهره‌اى متناسب با اعمال و صفات آنان داشته ، با قیافه‌اى خشمناک و وحشت‌آور به همراه فرشتگانى که در دستانشان تازیانه‌هاى آتشین است ، به آنان نزدیک شده ، جرعه‌اى از شراب دوزخ در گلویشان مى ‌ریزد . [28] فرشتگان جان اهل ایمان را با ملاطفت و بشارت آنان به از بین رفتن ترس و غم مى‌ستانند ; بدین‌ گونه که از عذاب خدا ترسان و براى ثواب او غمگین مباشید ، یا از امور آخرت که در پیش دارید ، مترسید و درباره آنچه مانند زن و فرزند ، به‌ جا نهاده‌اید محزون نباشید [29] : « اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلــئِکَةُ اَلاّ تَخافوا و لاتَحزَنوا و اَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتى کُنتُم توعَدون » . ( فصّلت/41، 30 )

 بنابر روایتى از امام‌ صادق ( علیه السلام ) نیز آیه پیشین به نزول فرشتگان در حالت احتضار اشاره دارد [30] به نظر برخى ، عبارت « کُنتُم توعَدون » که به‌ صورت ماضى استمرارى است بر تنزّل فرشتگان مزبور ، پس از مرگ دلالت ‌مى ‌کند . [31] خداوند در آیه ‌64 یونس/10 به مؤمنان پارسا ، بشارت در دنیا و آخرت را وعده مى‌دهد : « لَهُمُ‌البُشرى فِى الحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ » در حدیثى از رسول‌اکرم ( صلى الله علیه وآله ) آمده : بشارت در دنیا رؤیاهاى نیکویى است که مؤمن مى‌بیند و بشارت در آخرت ، بشارت در زمان مرگ است . [32] براساس روایتى از امام صادق ( علیه السلام ) ، ملک‌الموت به مؤمن در حالت احتضار مى‌گوید : آنچه امید داشتى ، به تو داده شد و از آنچه مى ‌ترسیدى ، ایمنى یافتى ; آنگاه براى وى درى را به ‌سوى منزل ‌گاهش در بهشت گشوده ، به وى گفته مى‌شود : به سکونت‌ گاه خویش در بهشت نظر کن و اینان رسول خدا ، على ، حسن و حسین ( علیهم السلام ) هستند . [33] بنا بر حدیثى نبوى ، ملک الموت و کمک ‌کنند گانش ( فرشتگان دیگر ) براى قبض روح مؤمن به وى نزدیک نمى‌شوند ; مگر پس از سلام بر او و بشارت او به بهشت . [34] فقیهان براى مؤمنان ، درباره مسلمان در حال احتضار ، احکامى اعمّ از واجب ، مستحب و مکروه ذکر کرده‌اند.[35]

 پی نوشتها :

 [1]. الکشاف، ج‌4، ص‌663; المنیر، ج‌29، ص‌273. [2]. مفردات، ص166، «ترق»; المیزان، ج20، ص‌113. [3]. مفردات، ص‌363، «رقى»; التبیان، ج‌10، ص‌200. [4]. تفسیر صدرالمتألهین، ج‌7، ص‌121. [5]. الفرقان، ج‌27، ص‌109. [6]. التبیان، ج‌10، ص‌200; المیزان، ج‌20، ص‌113. [7]. نورالثقلین، ج‌5، ص‌465. [8]. جامع‌البیان، مج14، ج29، ص242; التبیان، ج‌10، ص‌200; الدر المنثور، ج‌8‌، ص‌361. [9]. تفسیر قرطبى، ج‌19، ص‌73. [10]. روح‌البیان، ج‌10، ص‌255; جامع‌البیان، مج‌14، ج‌29، ص‌243. [11]. التفسیر الکبیر، ج‌29، ص‌231. [12]. لسان‌العرب، ج‌12، ص‌304‌ـ‌306. [13]. المیزان، ج‌20، ص‌113; التفسیر الکبیر، ج‌29، ص‌232; جامع‌البیان، مج‌14، ج‌29، ص‌245; الدرالمنثور، ج‌8‌، ص‌362. [14]. التفسیر الکبیر، ج‌29، ص‌232. [15]. جامع‌البیان، مج‌14، ج‌29، ص‌245. [16]. التفسیر الکبیر، ج‌29، ص‌232. [17]. الفرقان، ج‌29، ص‌290. [18]. الدر المنثور، ج‌8، ص‌362. [19]. التفسیرالکبیر، ج‌29، ص‌232; جامع‌البیان، مج‌14، ج‌29، ص‌245. [20]. المیزان، ج‌20، ص‌113. [21]. مجمع‌البحرین، ج‌1، ص‌530; جواهر الکلام، ج‌4، ص‌6. [22]. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌483; تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌7. [23]. الدر المنثور، ج3، ص‌322. [24]. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌519. [25]. المیزان، ج‌7، ص‌285. [26]. التفسیر الکبیر، ج‌13، ص‌85‌. [27]. تفسیر ابن‌عربى، ج‌1، ص‌481 و ج‌2، ص‌501. [28]. لقاء الله، ص‌205‌ـ‌206. [29]. مجمع‌البیان، ج‌9، ص‌17. [30]. همان. [31]. المیزان، ج‌17، ص‌390. [32]. من لا‌یحضره الفقیه، ج‌1، ص‌150. [33]. تفسیر عیاشى، ج‌2، ص‌124 و 125. [34]. من لا‌یحضره الفقیه، ج‌1، ص‌152. [35]. جواهر الکلام، ج‌4، ص‌6‌ـ‌30.


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در جمعه 88/8/15 و ساعت 12:33 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 13
مجموع بازدیدها: 182704
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه