سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرکس توبه کرد ره یافت . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 24

حکیم هیدجی و مرگ اختیاری  

مرحوم شیخ محمد حکیم هیدجی از علمای طهران بود که تا آخر عمر حجره ای در مدرس? منیریه متصل به قبر امام زاده سید ناصر الدین داشت و فعلا آن مدرسه به واسط? توسعه خیابان خراب شده است . مردی حکیم و عارف و منزه از رویه اهل غرور ، و مراقب بوده ، ضمیری صاف و دلی روشن و فکری عالی داشته است .

حکیم هیدجی تا آخر عمر به تدریس اشتغال داشت هر کس از طلاب علوم دینیه هر درس می خواست او می گفت ، شرح منظوم? سبزواری ، اسفار مولی صدرا ، شفا‌ ، اشارات و حتی دروس مقدماتی عربیت مانند جامع المقدمات را می فرمود هیچ دریغ ندشت و برای دروس دینیه همه را می پذیرفت . عالم متقی آقای آخوند مولی علی همدانی که فعلاً از علمای برجست? همدان هستند شارد مرحوم هیدجی بوده و حکمت را نزد او تلمذ نموده اند . می گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده است و خلع و لبس اختیاری را محال می دانسته ، و این درجه و کمال را برای مردم ممتنع می پنداشته است ، و در بحث باشاگردان خود جداض انکار می نموده و رّد می کرده است .

یک شب در حجره خود بعد از به جا آوردن فریض? عشاء رو به قبله مشغول تعقیب بوده است که ناگهان پیرمردی دهاتی وارد شد و عصا یش را در گوشه ای نهاد و گفت : جناب آخوند تو چه کار داری به این کارها ؟ هیدجی گفت : چه کارها ؟ پیرمرد گفت : مرگ اختیاری و انکار آن ، این حرف ها به شما چه مربوط است ؟ هیدجی گفت : این این وظیفه ماست ، بحث و نقد و تحلیل کار ماست ، درس می دهیم ، مطالعات داریم روی این کارها زحمت کشیده ایم ، سَرخُود نمی گوئیم ! پیر مرد گفت : مرگ اختیاری را قبول نداری ؟ هیدجی گفت : نه . خوابید و گفت « اِنا لله وَ انّا اِلیَه الراجِعُون » و از دنیا رحلت کرد ، و گوئی هزار سال است که مرده است . حکیم هیدجی مضطرب شد ، خدایا این بلا بود که امشب ب ما وارد شد ؟ حکومت ما را چه می کند ؟ می گویند : مردی را در حجره بردید ، غریب بود و او را کشتید و سّم دادید و یا خفه کردید .

بیخودانه دویم و طلاب را خبر کردم ، آنها به حجره آمدند و همه متحیر و از این نگران شدند ، بالاخره بنا شد خادم مدرسه تبوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند ، تا فردا برای تجهیزات اوو استشهادات آماده شویم ، که ناگاه پیرمرد از جا برخاست ؛ و نشست و گفت : بسم الله الرحمن الرحیم و سپس رو به هیدجی کرده و گفت : حالا باور کردی ؟ هیدجی گفت آری باور کردم ، به خدا باور کردم ؟ اما تو امشب پدر مرا در آوردی ، جان مرا گرفتی ! . پیرمرد گفت : آقاجان تنها به درس خواندن نیست ، عبادت نیمه شب هم لازم دارد تعبد هم می خواهد چه می خواهد ، چه می خواهد ... فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگوئید و بس ، مطلب به این تمام می شود ؟ از همان شب حکیم هیدجی رویه خود را تغییرمی دهد ، نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار می دهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جلَّ و عزَّ ، شبها از بستر خواب پهلو تهی می کند و خلاص? امر به جایی می رسد که باید برسد ، دلش به نور خدا منور و سرش از غیر او منزه و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته است و از دیوان شعر فارسی و ترکی او می توان حالات او را دریافت ، حاشیه ای بر شرح منظومه سبزواری دارد که بسیار مفید است ! در آخر دیوانش وصیت نام? او را به طبع نموده اند بسیار شیرین و جالب است ، پس از حمد خدا و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتاب های خود می گویند : از رفقا تقاضا دارم : وقتی وقتی مردم عمامه مرا روی عماری نگذارند ، های و هوی لازم نیست ، و برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوند زیرا که عمر من ختم شده است ، وعمل من خاتمه یافته است .

دوستان من خوش باشند ، زیرا من از زندان طبیعت خلاص و به سوی مطلوب خود می روم و عمر جاودان می یابم ،‌و اگر دوستان از مفارقت ناراحتند انشا الله خواهند آمد ، و همدیگر را در انجا زیارت می کنیم ؛ دوست داشتم پولی داشتم و به فقرا می دادم و در شب رحلت من مجلس سوری بپا کرده و سروری بپا اورند ؛ زیرا که آن شب شب وصال من است . مرحوم رفیق شفیقآقای سید مهدی رحمه الله علیه به من وعد?مهمانی و ضیافت داده انشا الله به وعده خود وفا خواهد نمود . تمام طلاب مدرس? منیریه می گفتند که مرحوم هیدجی هنگام شب هم? طلاب را جمع کرد و نصیحت و اندرز می داد و به اخلاق دعوت می نمود و بسیار شوخی و خنده می نمود ، و ما در تعجب بودیم که این مرد شبها پیوسته در عبادت بود چرا امشب این قدر مزاح می کند و به عبارات نصیحت ما را مشغول می دادند ، ابداً از حقیقت امر خبر نداشتیم .

هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و سپس در حجر? خود آرمید پس از ساعتی حجره را باز کردند دیدند رو به قبله خوابیده و رحلت نموده است . رحمه الله علیه .

کتاب معاد شناسی ج اول ، سبب ترس از مرگ ، داستان حکیم هیدجی و مرگ اختیاری ، ص 99 .


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در چهارشنبه 88/7/29 و ساعت 12:1 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 24
مجموع بازدیدها: 182808
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه