سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خرد، ریشه دانش و انگیزه فهم آن است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: جمعه 03 دی 21

معاد و جاودانگى از منظر استاد شهید مطهری

نویسنده: مصطفى شهیدى نسب

مقدمه:

مسئله معاد وجاودانگى از نظر اهمیت بعد از مسئلهِ توحید مهمترین مسئله دینى و اسلامى است و پیامبران آمده‌اند که مردم را به دو حقیقت معتقد کنند یکى مبداء (خدا) و یکى معاد (قیامت.) مسئله معاد در ردیف ضروریات دین است و انکار آن موجب ارتداد است. با توجه به آیات و روایات مى‌توان این چنین برداشت کرد که همانطور که انسان باید خداشناس باشد لازم است معادشناس هم باشد. معاد جزء اصول دین است ولى فرع و طفیلى نبوت است اما سرّ اینکه معاد را جزء اصل دین قرار داده‌اند نه صرف این بوده است که یکى از ضروریات دین و از توابع نبوت است بلکه یک مسئله‌اى بوده است که راه استدلال بر آن - لااقل تا اندازه‌اى - باز بوده و قرآن مى‌خواسته است که مردم به مسئلهِ قیامت به عنوان یک مسئلهِ مستقل اعتقاد پیدا کنند.
انسان در آن دنیا آن چنان است که اینجا خودش را بسازد یعنى رابطه و پیوستگى بسیار شدیدى میان زندگى دنیا و آخرت برقرار است. اساساً در آن دنیا هر کسى در وضع خودش هست بدون آنکه تأثیرى در وضع دیگرى داشته باشد.
در قرآن ما کلماتى شبیه معاد داریم ولى کلمهِ معاد نداریم. عود یعنى بازگشت و در جایى استفاده مى‌شود که یک چیزى از یک اصلى آمده باشد و دو مرتبه به آن اصل برگردد.
اما اجمالاً در بحث چگونگى معاد آنچه که اکنون قابل قبول‌تر به نظر مى‌رسد این است که معاد در عین اینکه عود به پروردگار است ولى در عین حال کیفیت جسمانى دارد ولى نه با این بدنى که در دنیا زندگى مى‌کند و بعد از مرگ مى‌پوسد بلکه با بدنى که هم‌اکنون با این بدن دنیوى متحد است و بعد از مرگ از آن جدا مى‌شود، این بدن بالذات زنده است و بدن لطیف یا بدن مثالى نام دارد.

سیر کلى بحث:

شهید مطهرى در کتاب زندگى جاوید و حیات اخروى ابتدا به تبیین ضرورت بحث معاد مى‌پردازد و در نهایت نتیجه مى‌گیرد که اصل معاد یکى از مهمترین ارکان جهان‌بینى اسلامى است.
ایشان در ادامه به تبیین منبع و منشاء ایمان به حیات اخروى مى‌پردازد و این منبع را قبل از هر چیز وحى معرفى مى‌کند و نتیجه مى‌گیرد که درجهِ ایمان افراد به حیات اخروى ناشى از درجه ایمان فرد به اصل نبوت و ثانیاً سطح معارف و تصور فرد از اصل معاد است.
شهید مطهرى در بخش سوم کتاب به تبیین مسائل لازم براى تبیین زندگى جاوید و حیات اخروى مى‌پردازد و دو مسئلهِ ماهیت مرگ و روح را تشریح مى‌کنند. در بحث اول به استناد قرآن مرگ را همان توفى معرفى مى‌کند و در بحث دوم به اثبات اصالت روح و استقلال آن از بدن مى‌پردازد. و در نهایت نتیجه مى‌گیرد که: -1 مرگ انتقال از عالمى به عالم دیگر است. -2 شخصیت واقعى انسان همان روح اوست که”من” تعبیر مى‌شود و این روح با مرگ باز ستانده مى‌شود.
شهید مطهرى سپس به تشریح نمونه‌هایى از قرآن در مورد مکالمهِ انسان با فرشتگان بعد از مرگ مى‌پردازد و به اصطلاح اثبات قرآنى روح را مى‌آورد. در این قسمت به تشریح زندگى پس از مرگ مى‌پردازد و عنوان مى‌نماید که انسان پس از مرگ بلافاصله وارد قیامت کبرى نمى‌شود بلکه وارد عالمى دیگر مى‌شود که حد فاصل میان دنیا و آخرت است و بدان عالم برزخ گویند و در قرآن نیز تنها در آیهِ 1 سورهِ مؤمنون بدان اشاره شده است. ایشان سپس در توضیح ویژگى‌هاى عالم برزخ مى‌فرماید که در این عالم هنوز امکان رشد و انحطاط بشر وجود دارد و همچنین این عالم یک جریان حیاتى است و براى مدعاى خود آیاتى را از قرآن به عنوان شاهد مثال مى‌آورد. این آیات به سه بخش تقسیم مى‌شوند:1 - آیاتى که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان صالحان و یا فاسدان را با فرشتگان بیان مى‌کند -2 آیاتى که علاوه بر جریان بالا بیان مى‌کند که فرشتگان به صالحان مى‌گویند از نعمات الهى بهره بگیرید و3 - آیاتى که مستقیماً از گفت و شنودمیان فرشتگان با انسان‌هاى خوب و بد و تنعم و عذاب ایشان در فاصلهِ بین مرگ و قیامت یاد کرده است.
در ادامه شهید مطهرى به تبیین قیامت کبرى مى‌پردازد و بیان مى‌کنددر زمان وقوع آن عالم منهدم شده و از نو بازسازى مى‌شود. سپس به تبیین رابطهِ دو جهان پرداخته و لازمهِ سعادت اخروى را اعمال صالح دنیوى مى‌داند و در آخر هم به وجود شباهت و تفاوت دنیا و آخرت مى‌پردازد.
در پایان شهید مطهرى به تشریح استدلالات قرآن مى‌پردازد که این استدلالات شامل سه بخش است: -1 مانعى در راه قیامت نیست -2 به ذکر نمونه‌ها مى‌پردازد (الف: جریان خاصى در گذشته ب: مثال از نظام موجود در جهان) -3 قیامت را امرى ضرورى معرفى کرده و نبود آن را مستلزم امرى ناروا در مورد خداوند مى‌داند. ایشان سپس در تبیین موضوع سوم به تشریح عدل و حکمت الهى و رابطهِ آن با معاد مى‌پردازد و نتیجه مى‌گیرد که نبود معاد با عدل و حکمت الهى منافات دارد.

معاد، رکن جهان‌بینى اسلامی:

معاد از شروط مسلمانى است. رسول الله پس از اصل توحید به مهمترین اصلى که توصیه فرموده است اصل معاد است. در قرآن کریم آیات زیادى در مورد معاد و به طور کلى عالم پس از مرگ وجود دارد. منتها در 12 آیه رسماً پس از ایمان به خدا از ایمان به روز آخر یاد کرده است.

تعبیر یوم آخر:

قرآن با این تعبیر به دو نکته اشاره کرده است: -1 جهان دو دوره دارد و هر دوره را به عنوان یک روز تعبیر کرده است، دورهِ دنیا و دورهِ آخرت. -2 سعادت ما در گرو این است که به آن دو دوره ایمان بیاوریم از این جهت که ما را متوجه عکس‌العمل اعمال خود مى‌کند یعنى بدانیم اعمال ما نابود نمى‌شود بلکه باقى مانده و در روزى دیگر به حساب آن رسیدگى مى‌شود و البته سعادت ما در آن روز نیز از آن جهت وابسته به این ایمان است که مایهِ حیات سعادت‌آمیز یا شقاوت آلود ما مى‌شود.

منبع و منشاء ایمان به حیات اخروی:

منشاء ایمان به معاد قبل از هر چیز وحى است. بشر بعد از شناخت خدا و ایمان به صدق گفتار پیامبران به اصل معاد ایمان مى‌آورد. پس درجهِ ایمان فرد به حیات اخروى منبعث از دو مطلب است: -1 درجهِ ایمانش به اصل نبوت -2 سطح معارف فرد و تصور او از اصل معاد. علاوه بر راه وحى یک سرى راههاى دیگر و قرائن و شواهدى موجود است که نتیجهِ تلاش علمى و عقلى بشر است و حداقل تأییدى است بر اصل معاد که عبارتند از: راه شناخت خدا، راه شناخت جهان و راه شناخت روح و نفس انسان.

مسائل لازم براى تبیین زندگى جاوید و حیات اخروی:

ماهیت مرگ:
مرگ چیست؟ قرآن براى مرگ از تعبیر توفى استفاده کرده است. یعنى گرفتن چیزى به طور کامل و بدون کم و کسر. در 14 آیه تعبیر توفى آمده است که دلالت بر این معنا مى‌کند. پس انسان به تعبیر قرآن در هنگام مرگ تحویل گرفته مى‌شود.
نتایج: 2 -مرگ انتقال از عالمى به عالم دیگر است و حیات انسان به نوعى دیگر ادامه پیدا مى‌کند. آنچه شخصیت واقعى انسان را تشکیل مى‌دهد و “من” او محسوب مى‌شود جهاز جسمانى انسان نیست بلکه چیزى است که نابود نمى شود که به تعبیر قرآن همان نفس یا روح است. -3 این روح ملاک شخصیت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطهِ جاودانگى اوست و باید توجه کرد که این روح با مرگ به نشئه‌اى که از جنس و سنخ روح است منتقل شده و به تعبیرى آن حقیقت فوق مادى باز ستانده مى‌شود.
مسئلهِ روح:
مسئلهِ روح از امّهات معارف اسلامى است. معارف اسلامى صریحاً بر اصالت روح و استقلال آن از بدن و در واقع به عنوان حقیقتى غیر مادى تأکید کرده است. عده‌اى معتقدند که بعد از مرگ همه چیز نابود مى‌شود منتها در قیامت مجدداً افراد زنده مى‌شوند، که آیات قرآن در باب حیات بلافاصله بعد از مرگ دلیل قاطعى بر رد این نظریه است. دلیل قائلین به روح حدود 20 آیه است. علاوه بر این مجموع آیات روح به ضمیمهِ آیهِ “نفخت فیه مِن روحی” که دربارهِ انسان آمده است نشان دهندهِ غیر مادى بودن روح است. علاوه بر قرآن مطالب زیادى نیز در سخنان معصومین آمده است. در نهایت عقیدهِ انکار روح یک تفکر کثیف غربى است که از حس گرایى ناشى مى‌شود.
نمونه‌هایى از مکالمهِ بین ارواح انسان‌ها و ملائکه، بعد از مرگ، از قرآن:
-1 ان الذین توفهم الملائکهِ ظالمى ا‡نفسهم قالوا فیم کنتم؟ قالوا کنا مستضعفین فى الا‡رض قالوا ا‡لم تکن ا‡رض الله واسعهِ فتها جروا فیها؟ ا‡ولئک مأویهم جهنم و سائت مصیرا(1)
در این آیه به ما یادآورى مى‌شود که بیچارگى و ناتوانى در محیط عذر موجه به شمار نمى‌رود مگر آنکه حتى راه مهاجرت هم بسته باشد. همچنین در این آیه از مرگ به توفّى تعبیر شده است و ضمناً از احتجاج میان فرشتگان و انسان در لحظات پس از مرگ سخن مى‌گوید که خود نشان دهندهِ از بین نرفتن حقیقتى در انسان است که همان روح است.
-2 و قالوا اذا ضللنا فى الارض ا‡ئنّا لفى خلقٍ جدیدٍ بل هم بلقاء ربهم کافرون قل یتوفهم ملک الموت الذى وکل بهم ثم الى ربکم ترجعون.(2)
در اینجا شبهه‌اى از طرف منکران مطرح مى‌شود و سخن شبهه کنندگان این است که با مردن افراد و متفرق شدن اجزاء، بدن و شخصیت واقعى ما هم نابود مى‌شود. قرآن هم در جواب مى‌فرماید شخصیت واقعى شما هیچ گاه کم نمى‌شود تا نیازى به یافتن باشدو صراحتاً بقاء روح را در عین فانى شدن اعضاء بدن ذکر مى‌کند.
-3 الله یتوفى النفس حین موتها و التى لم تمُت فى منامها فیمسِک التى قضى علیها الموت و یرسل الاخرى الى ا‡جل مسمَّى ان فى ذلک لآیاتٌ لقوم یتفکرون.(3)
در این آیه از شباهت خواب و مرگ سخن گفته شده است. در هر دو روح از بدن جدا مى‌شود اما در خواب به صورت ناقص انجام مى‌شود و ضمناً انسان در حالت خواب از این حالت بى‌اطلاع است در حالى که به هنگام مرگ کاملاً آگاه است.
پس از مرگ:
آنچه از روایات بر مى‌آید این است که هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبرى نمى‌شود زیرا قیامت کبرى با یک سلسله انقلابها و دگرگونى‌هاى کلى مقارن است. به علاوه در قیامت کبرى اولین و آخرین جمع مى‌شوند در حالى که هنوز نظام جهان برقرار است و شاید تا مدتها ادامه یابد. به علاوه مطابق آیات در فاصلهِ بین مرگ تا آخرت افراد ذى شعورند و به اصطلاح انسان بعد از مرگ وارد مرحله‌اى تازه از حیات مى‌شود. پس انسان بعد از مرگ دو مرحله را طى مى‌کند: 1 -عالم برزخ -2 عالم قیامت
عالم برزخ:
برزخ به معنى حائل میان دو چیز است و در قرآن تنها در یکجا برزخ به معنى مورد نظر ما به کار رفته است: حتى اذا جاء ا‡حدهم الموت قال رب ارجعون لعلى ا‡عمل صالحاً فیما ترکت.ُ کلّا انها کلمهٌِ هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون.(4)
انسان‌هاى بعد از مرگ احساس پشیمانى مى‌کنند و درخواست باز گشتن به دنیا مى‌کنند. از این قسم آیات بر مى‌آید که انسان بعد از مرگ داراى نوعى حیات است و در آنجا داراى لذت و رنج است. 15 آیه در قرآن وجود دارد که به نحوى از یک جریان حیاتى یاد کرده است که مى‌رساند در فاصلهِ بین مرگ و قیامت انسان از یک حیات کامل برخوردار است. این آیات به سه قسمت تقسیم مى‌شوند.
-1 آیاتى که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسان‌هاى صالح و یا فاسد با فرشتگان را شرح مى‌دهد.
-2 آیاتى که علاوه بر جریان بالا بیان مى‌کند که فرشتگان به صالحان مى‌گویند از نعمات الهى بهره ببرید.
الف) ا‡لذین یتوفّاهم الملائکهِ طیبین یقولون سلامٌ علیکم ا‡دخلوا الجنهِ بما کنتم تعملون.(5)
ب) قیل ادخل الجنهِ قال یا لیت قومى یعلمون بما غفرلى ربّى و جعلنى من المکرمین.(6)
3 -آیاتى که مستقیماً از گفت و شنود فرشتگان با انسان‌هاى خوب و بد و تنعم و عذاب ایشان در فاصلهِ بین مرگ و قیامت یاد شده است.
الف) و لا تحسبنَّ الذین قتلوا فى سبیل الله ا‡مواتاً بل ا‡حیاءٌ عند ربهم یرزقون. فرحین بما آتاهم الله و مِن فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلقهم و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون.7
ب) و حاق بآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدواً و عشیا و یوم تقوم الساعهُِ انحلوا آل فرعون ا‡شدُّ العذاب.8
سخن امام صادق (ع) که مى‌فرماید: مردم خوابند، وقتى که مى‌میرند بیدار مى‌شوند و همچنین سخن گفتن پیامبر با اجساد مشرکان در جنگ بدر و یا سخنان اباعبدالله در روز عاشورا دلیلى بر این مدعا است.
شایان ذکر است که بنا بر روایات آنچه در برزخ از انسان سؤال مى‌شود مسائل اساسى است که انسان باید به آنها معتقد باشد و رسیدگى به ریز حساب موکول به قیامت است.
قیامت کبری:
حادثه‌اى که براى همهِ اشیاء رخ مى‌دهد و تمام انسان‌ها و کل عالم را در بر مى‌گیرد. مطابق نظر قرآن کریم تمامى عالم به سوى انحطاط پیش مى‌رود و همه چیز نابود مى‌شودو بار دیگر جهان نوسازى مى‌شود. از جهات مختلف به نام‌هاى مختلف شناخته مى‌شود. روز حشر، روز جمع، روز تلاقی، روز نشور، یوم الخلوء، یوم الحسره، نباء عظیم.
مطابق فرمودهِ رسول الله: الدنیا مزرعهِ الآخرهِ. ایمان و اعتقاد پاک و مطابق با واقع سازندهِ یک حیات سعادتمندانه است و بالعکس.
تجسم اعمال:
آنچه از قرآن و روایات بر مى‌آید این است که اعمال و آثار انسان در قیامت مصور مى‌شود و به صورتهاى زشت و زیبا در مى‌آید.
یوم تَجِدُ کلّ نفس ما عملَت محضرا9ً
یومئذٍ یصور الناس ا‡شتاتاً لیروا ا‡عمالهم10
وجوه شباهت و تفاوت در جهان:
شباهت: واقعی، حقیقی، آگاه به خود، لذت و رنج، غرائز حیوانى و انسانی، زیستن با بدن و جوارح.
تفاوت: توالد و تناسل و پیرى و مرگ مختص دنیاست. دنیا زمان کار و عمل است. مرگ و حیات با هم آمیخته است. درک انسان کم و خستگى و ملال موجود است و انسان همیشه در پى سعادت است. ولى در آخرت زمان نتیجه‌گیرى است فقط حیات وجود دارد. درک انسان زیاد و انسان به مطلوب حقیقى مى‌رسد.

استدلالات قرآن:

استدلالات قرآن در سه بخش خلاصه مى‌شود:
-1 بیان مى‌کند که مانعى در راه قیامت نیست: وَ ضَرَبَ لنا مثلاً و نسى خلقهُ قال من یحیى العظام و هى رمیمٍ قل یحیها الذى ا‡نشأها اول مرّهٍِ و هو بکلِّ خلق علیم.(11)
دراین آیه علت انکار معاد توسط بشر را کج‌‌فهمى و مقایسهِ قدرت خود با خدا ذکر مى‌کند.
-2 آیاتى که به ذکر نمونه‌ها مى‌پردازد که خود دو قسمت مى‌شوند: الف) جریان خاصى را در گذشته شرح مى‌دهد مانند داستان حضرت ابراهیم و پرندگان ب) از نظام موجود در جهان مثال مى‌آورد مانند رویش گیاهان و چرخش فصل
الله الذى ا‡رسل سحاباً فسقناه الى بلد میت فأحیینا به الا‡رض بعد موتها کذلک النشور(12)
-3 آیاتى که بیان مى‌کند قیامت امرى ضرورى و حتمى است و نبود آن را مستلزم یک امر ناروا در مورد خداوند مى‌داند. در واقع در صورت عدم وجود قیامت عدل و حکمت خداوند زیر سؤال مى‌رود.

عدل الهی:

عدالت ملازم مساوات بر اساس استحقاق است. پس موجودات جهان در درجه‌اى از فیض‌‌گیرى از خدایند. حال اگر یک سلسله موجودات با یک سرى تجهیزات و امکانات به وجود آیند ولى همواره از افاضهِ آن کمال لایق به آنها خوددارى شود مخالف عدل الهى است. انسان داراى غریزهِ میل به جاودانگى است که با شرایط این جهان جور در نمى‌آید از طرفى به علت استعداد انسان مجازات و پاداش انسان‌هاى خوب و بد در این دنیا امکان‌پذیر نیست پس الزاماً باید براى او که مى‌تواند از حیوان پست‌تر و از ملائکه بالاتر شود مکانى براى مجازات باشد که همان آخرت است.

حکمت الهی:

کار حکیمانهِ خداوند یعنى کارى که انسان را به کمال لایق او برساند میان کار خداوند و نتیجه‌اش یک رابطهِ واقعى و طبیعى وجود دارد یعنى غایت هر کار برابر با کمال واقعى خود آن کار است. پس اگر این جهان پایان و سرانجامى نداشته باشد خلقت خداوند عبث و بیهوده است و این با حکمت الهى در تضاد است.
در پایان به آیاتى چند از قرآن در باب عدل و حکمت الهى و رابطهِ آن با معاد اشاره مى‌کنیم:
-1 ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ... ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کَالفُجّار(13)
-2 اَم حَسِبَ الذین آمنوا اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات ... خلق الله السموات و الارض بالحق ...14

سؤالات و شبهات: ( سؤالات رایج در بین عوام)

-1 چه کسى مى‌گوید که معاد واقعیت دارد، چه کسى به آخرت رفته و آن را دیده است؟ زندگى فقط در همین دنیا است!
2 -چگونه بعد از آنکه ما مُردیم و تبدیل به خاک شدیم دوباره زنده مى‌شویم؟
-3 تمام وجود انسان ماده است و اگر روح هم باشد آن هم مادى است و نمى‌توان آن را به عنوان حقیقتى غیر مادى پذیرفت؟
4 -سلول‌هاى بدن ما و مواد تشکیل دهندهِ این جسم ثابت نیست. روز قیامت وقتى مى‌خواهد این همبستگى بین روح و جسم ایجاد شود با کدام یک از این مواد ترکیب مى شود؟
-5 آیا تسخیر ارواح علمى است صحیح و مى‌توان به وسیلهِ ارواح تسخیر شده از احوالات آن جهان خبر گرفت.
-6 مراد از معاد جسمانى چیست؟
-7 پرسش در قبر چگونه انجام مى‌گیرد؟
-8 با توجه به اینکه اولاً روح ما است که اعمال صالح یا گناه را انجام مى‌دهد و بدن ما تنها تحت فرمان روح است و از خود اختیارى ندارد و ثانیاً اینکه در قیامت معاد جسمانى صورت مى‌گیرد و ثالثاً اینکه در قیامت همه چیز داراى حیاتند، چرا بدنى را که گناهى ندارد به همراه روح عذاب مى‌کنند؟
-9 قیامت چه زمانى است؟ نفخ صور چیست؟ و چه آثارى دارد؟
-10 محاکمات علنى و بررسى پرونده‌هاى مردم چطور انجام مى‌گیرد؟
شبههِ اول: (شبههِ آکل و مأکول:) بدن‌هاى مردم پس از مرگ گاهى توسط حیوانات صحرائى و درندگان بیابان خورده مى‌شوند و اجزاء بدن انسان جزء بدن حیوان خواهد گشت. و یا قبرستانى که تبدیل به محل کشاورزى گردیده و اجزاءاستخوان تبدیل به خاک شده وآن نیز جزء مواد غذایى نباتات شده است و این گیاهان را انسانى دیگر خورده و جزء بدن او مى‌شود! بنابراین هر بدن از چند بدن دیگر تشکیل مى‌شود. حال کیفر و پاداش مشکل خواهد شد؟
جواب: اولاً آنچه در مورد معاد جسمانى مورد اتفاق علماء اسلام است همان اجزاء اصلى بدن انسان مى‌باشد و آنچه از هیکل دنیائى و اجزاء اضافى تا قبل از تحلیل مشاهده مى‌شود ممکن است جزء عوارض بدن اصلى انسان محسوب گردد و بازگشتن آنها مورد لزوم نباشد. ثانیاً همچنانکه از امام صادق (ع) چنین سؤالى شد، ایشان فرمودند: آن کسى که ایجاد کرد او را (انسان) از هیچ، تواناست که مانند روز اول او را باز گرداند. بدن انسان مبدل به خاک خواهد شد همچنانکه بدن حیوانات دیگر. ولى وجود و ماهیت هر کس در نزد آفریدگار جهان محفوظ است.
شبههِ دوم: بدن مادى و جرم عنصرى انسان مانند ابزار و آلت براى روح و اطاعت و معصیت از اعمال روح انسان مى‌باشد. بنابراین کیفر و پاداش براى روح بشر خواهد بود و بازگشت بدن در قیامت کارى عبث است و کار عبث در مشیت خداوند نیست؟
جواب: با فرض قبول حکمت و مصلحت در کار حکیم متعال جاى شبهه نیست که آیات قرآنى تصریح مى‌کند بر حشر ابدان بشرى شاید خداى متعال خواسته همچنانکه در اطاعت و معصیت بدن انسان با روح شرکت داشته در آخرت هم موقع کیفر و پاداش نیز شریک باشد. خلاصه اینکه بدن ابزارى است که لذائذ و درد و الم را به روح منتقل مى‌کند.
شبههِ سوم: آنکه بدن انسانى دائماً در تغییر و تبدیل به سر مى‌برد، یعنى هر جزئى که در جرم انسان به حساب سوخت بدن از بین مى‌رود و جزئى دیگر به وسیلهِ غذا و خوراک جاى آن جزء معدوم را مى‌گیرد، همچنین جسد میت در حال مرگ بدن آخرین اوست. حال کدامیک از این ابدان محشور خواهد شد؟
جواب: همچنانکه در این دنیا شخصى را که 30 سال پیش خطایى کرده مجازات مى‌کنند با اینکه بدن وى بارها تغییر کرده است و بدن 30 سال پیش او نیست در آخرت نیز چنین است. به عبارت دیگر آنچه که افراد خود را بدان به عنوان “من” وابسته مى‌کنند یک حقیقت ثابت است. این “من” همان روح است که حقیقتى غیر مادى و ثابت است و هم اوست که بدن را به اعمال مختلف فرمان مى‌دهد و البته بدن هم ابزارى است براى انتقال درد و الم و لذائذ به بدن.
شبههِ تناسخ: چنانچه روز قیامت روح به بدن دنیائى محشورشود همان تناسخ لازم خواهد آمد و قول به تناسخ هم باطل است.
جواب: اعتقاد متشرعه و اهل قرآن با گفتار به تناسخ تفاوت و اختلاف آشکار دارد. قائلین به تناسخ مى‌گویند: روح انسانى پیوسته و دائماً از بدن اول به جسد و هیکل دیگرى تغییر مکان مى‌دهد و متشرعه معتقدند: روح در روز قیامت به همان بدن اصلى دنیائى خود باز خواهد گشت. تناسخى‌ها مى‌گویند: عالم آخرتى وجود ندارد قیامت براى هر فرد در همین جهان است حتى بهشت هم در همین دنیا عبارت است از تبدیل روح شخص نیکوکار به بدن حیوان خوش منظره و جهنم در همین دنیا عبارت است از نقل مکان نمودن روح مرد زشت‌خو به بدن سگ و ... . ولى ما معتقدیم حشر و زنده شدن اجساد مردگان مخصوص عالم دیگرى است که از هر جهت با این جهان تفاوت دارد و بهشت و دوزخ عبارتند از دو جهان دیگر.
و البته در جواب کسانى که معاد را نوعى تناسخ مى‌دانند باید اضافه کرد که: اجزاء بدن انسان هر طور متلاشى و از یک دیگر جدا شود لیکن معدوم نخواهد شد و قادر متعال ذرات همین جسم دنیایى را جمع خواهد کرد و انسان آن جهان همین شخص این دنیاست بدون نسخ این صورت فعلى و بدون رسوخ در جسم دیگر.
پى نوشت ها در دفترروزنامه موجود است.
منبع: رسالت

 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در شنبه 88/7/18 و ساعت 10:20 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 149
بازدید دیروز: 47
مجموع بازدیدها: 184418
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه